عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

کلمات متضاد دبیرستان ( ویژه کنکور )

کلمات متضادّ   إبتَعدَ : دور شد   /   إقتَربَ : نزدیک شد

أحَلَّ : حلال کرد   /   حَرَّمَ : حرام کرد

إستَیقظَ : بیدارشد   /   نامَ : خوابید

أطفأ : خاموش کرد   /   أشعَلَ : روشن کرد

بارِد : سرد   /   حارّ : داغ ، گرم

البَرد : سرما   /   الحَرّ : گرما

البُرودَۀ : سردی   /   الحَرارَۀ : گرمی

تَشاوُم : بد بینی   /   تَفاؤل : خوش بینی

جاعَ : گرسنه شد   /   شَبِعَ : سیر شد

الجَنَّۀ : بهشت   /   النّار : آتش ، جهنم

الحَرکَۀ : حرکت   /   السُّکون : سکون

الحَسنات : خوبی ها ، نیکی ها   /   السَّیئات : بدی ها

الحُلو : شیرین   /   المُرّ : تلخ

الحُلوَۀ : شیرینی   /   المَرارَۀ : تلخی

الحَیاۀ : زندگی   /   المَوت : مرگ

الدّار الباقِیۀ : کنایه از آخِرت   /   الدّار الفانِیۀ : کنایه از دنیا

الدُّنیا : دنیا   /   العُقْبَی : آخرت

ذاتَ یَومٍ : روزی   /   ذاتَ لَیلۀٍ : شبی

رَخیص : ارزان   /   ثَمین ، غالی ، باهِظ : گران

رَطب : تر ، خیس   /   یابِس : خشک

رَفضَ : نپذیرفت ، رد کرد   /   قَبِلَ : پذیرفت

زَین : خوبی   /   شَین : بدی

ساءَ : بد شد   /   حَسُنَ : خوب شد

السَّهل : آسان   /   الصَّعب : دشوار ، سخت

الشَّباب : جوانی   /   الشَّیب : پیری

العَذب : شیرین   /   المُرّ : تلخ

العَلانیۀ : آشکار ، ظاهر   /   السَّریرة : درون ، نهان

الفَرَح : شادی   /   الکَآبَۀ : مصیبت ، افسردگی

مُحرِق : سوزاننده   /   الهامِد : سرد و خاموش 

النَّشاط : نشاط ، شادابی   /   الخُمول : سستی ، تنبلی

نِعْمَ : خوب است   /   بِئسَ : بد است

نَهضَ : بلند شد ، ایستاد   /   جلَسَ : نشست

وُلِدَ : متولد شد   /   تُوُفِّیَ : وفات یافت

الیأس : نا امیدی   /   الرَّجاء : امید

یَسَّرَ : آسان نمود   /   عَسَّرَ : دشوار نمود

یَمین : راست   /   یَسار : چپ

قواعد عربی ۳ عمومی

فعل معتل
به فعلی که در ریشة آن حرف علّه و، ی، ا وجود داشته باشد «فعل معتل» می‌گویند.
مانند:«وعد، یسر، قول، بیع، دعو، رمی و …»
انواع فعل معتل
از این جهت که حرف عله چندمین حرف ریشه باشد فعل معتل، به سه دسته تقسیم می شود: مثال، اجوف، ناقص

1-معتل مثال: فعلی است که اولین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الفمثال واوی مانند:وعدوعده داد، وصلرسید، ودعرها کرد، ترک کرد، وهببخشید…
بمثال یائی مانند یقظ بیدار شد، یسرآسان شد، یئسناامید و مأیوس شد…
2معتل اجوف: فعلی است که دومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الفاجوف واوی مانند: قول گفت، عودبازگشت…
باجوف یائی مانند: بیعفروخت، سیرحرکت کرد…
3-معتل ناقص: فعلی است که سومین حرف ریشة آن، حرف عله می باشد.
الفناقص واوی مانند: دعودعوت کرد، خواند، تلو تلاوت کرد…
بناقص یائی مانند: رمی پرتاب کرد، هدی هدایت کرد…
وجود حروف عله در ریشة فعل های معتل باعث می شود که تلفظ بعضی از صیغه ها دشوار یا غیر ممکن باشد به همین دلیل برای حل این مشکل تغییراتی در فعل های معتل به وجود می آوریم که به این تغییرات «اعلال» می گویند.
مثلاُ «قول» برای تلفظ راحت تر به «قال» تبدیل می شود و «یرمی» به «یرمیُ»، «لم تقول» به «لم تقل».
بنابراین به تغییراتی که در فعل معتل ایجاد می شود«اعلال» می گویند.
انواع اعلال
در فعل معتل سه نوع اعلال تغییر بوجود می آید:اعلال به قلب، اعلال به حذف، اعلال به اسکان
الفاعلال به قلب:
هرگاه یک حرف عله به حرف علة دیگری تبدیل شود به این نوع تغییر «اعلال به قلب» می گویند.
مانند: قول قال بیع باع یخشیُ یخشی
باعلال به حذف:
هرگاه حرف عله حذف شود به این نوع تغییر، «اعلال به حذف» می گویند.
مانند:یدعوون یدعون لم یقول لم یقل
جاعلال به اسکان:
هرگاه حرف علة متحرک، ساکن شود به این نوع تغییر «اعلال به اسکان» می گویند.
مانند: یرمی یرمی یقول یقول
سؤال: اعلال فعل های معتل بر چه اساسی و با توجه به چه قواعدی انجام می شود؟
جواب: اگرچه اعلال هریک از سه نوع معتل مثال، اجوف، ناقص را باید جداگانه یاد گرفت اما بعضی از قواعد و اصول اعلال وجود دارد که تقریباً در اکثر فعل های معتل اجرا و رعایت می شود.
اصول اعلال
1-معمولاً حرف عله متحرکی که حرف قبلی اش ساکن باشد، حرکتش را به حرف قبلی منتقل می کندو خودش ساکن می شود
مانند: یَبِیْعُ یَبِیْعُ یَقْوُلُ یَقُوْلُ اعلال به اسکان
2-هرگاه دو حرف ساکن کنار هم قرار گیرند به این حالت «التقای ساکنین» می گویند که باید این حالت را از بین برد بنابراین حرف علة ساکن را حذف می کنیم برای رفع التقای ساکنین
یقولن یقلن یقول لم یقول لم یقل
3-معمولاً حرف عله متحرک باید با حرکت حرف قبل از خودش تناسب داشته باشد در غیر این صورت باید به حرف علة متناسب با حرکت ماقبل خود، تبدیل شود.
تناسب حرف با حرکت ماقبلش عبارتست از: فتحه با الفَ ا- کسره با یاءِ-ی- ضمه با واوُ و
مانند: قول قال بیع باع

ادامه مطلب ...