عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

فن ترجمه

فن ترجمه

مقدمه
ترجمه بعنوان یک فن همیشه در نقل علم و اندیشه،از زبانهای مختلف به یکدیگر ،اساسی ترین نقش را دارا بوده و در طول زندگی اجتماعی بشر متمدن بعنوان آب راهی بوده است که اقیانوس های دانش و تفکر جوامع را به یکدیگر مرتبط ساخته و داد و ستد های فرهنگی را میسر نموده است.
در لغت نامه دهخدا زیر کلمه ی ((ترجمه))چنین آمده است:"بیان کردن مطالب زبانی به زبان دیگر."
تعریف ترجمه:اگر ترجمه را بنا بر تعریف فرهنگ نفیسی بیان کلام از زبانی به زبان دیگر بدانیم،گویندگی و نویسندگی خود نوعی مترجمی است زیرا گوینده مطالبی را از زبان"حال" به زبان"قال"و نویسنده مفاهیمی را از زبان "پندار"به زبان "نوشتار"بیان می نماید.اما نوعی دیگر از ترجمه نیز وجود دارد که مترجم کلام گفتاری یا نوشتاری گوینده یا نویسنده ای را از زبان قومی (مثلاً عربی یا فارسی)به زبان قومی دیگر(مثلاً فارسی یا عربی)بیان می دارد.

فن ترجمه

مقدمه
ترجمه بعنوان یک فن همیشه در نقل علم و اندیشه،از زبانهای مختلف به یکدیگر ،اساسی ترین نقش را دارا بوده و در طول زندگی اجتماعی بشر متمدن بعنوان آب راهی بوده است که اقیانوس های دانش و تفکر جوامع را به یکدیگر مرتبط ساخته و داد و ستد های فرهنگی را میسر نموده است.
در لغت نامه دهخدا زیر کلمه ی ((ترجمه))چنین آمده است:"بیان کردن مطالب زبانی به زبان دیگر."
تعریف ترجمه:اگر ترجمه را بنا بر تعریف فرهنگ نفیسی بیان کلام از زبانی به زبان دیگر بدانیم،گویندگی و نویسندگی خود نوعی مترجمی است زیرا گوینده مطالبی را از زبان"حال" به زبان"قال"و نویسنده مفاهیمی را از زبان "پندار"به زبان "نوشتار"بیان می نماید.اما نوعی دیگر از ترجمه نیز وجود دارد که مترجم کلام گفتاری یا نوشتاری گوینده یا نویسنده ای را از زبان قومی (مثلاً عربی یا فارسی)به زبان قومی دیگر(مثلاً فارسی یا عربی)بیان می دارد.
صاحبان نظر در فن ترجمه می گویند:
1- استعداد نویسندگی مترجم باید در حد استعداد کسی باشد که اثرش را ترجمه می کند.
2- کسی که نتواند اثر قابل ملاحظه ای بنویسد بعید است اثر قابل ملاحظه ای را ترجمه کند.
3- یک مترجم خوب باید مثل یک هنرپیشه خوب به کلمات،حیات و حرکت ببخشد و مترجم باید خودش نویسنده باشد.
علاوه بر این مترجم باید پژوهشگر و پویا تربیت شده و دارای وجدان کار باشد ،از دقت و هوش و ذوق کافی برخوردار بوده و علاقه مند باشد،بی حوصله و شتاب زده نباشد،به هر دو زبان آشنایی داشته باشد و قواعد دستوری،لغات،اصطلاحات،ضرب المثل ها و... را بداند تا :
1- محتوای متن و قصد نویسنده را به خوبی درک کند.
2- از ترجمه لفظ به لفظ که هم به مفهوم متن اصلی و هم به زیبایی بیان لطمه وارد می آورد پرهیز نماید.
3- در حد امکان از اسالیب زنده روز استفاده نماید.
4- از کلمات و ترکیبات رایج و مستعمل استفاده نماید.
انواع ترجمه:
1- ترجمه لفظ به لفظ
2- ترجمه تطبیقی
3- ترجمه آزاد
ویژگی های ترجمه خوب:
ترجمه خوب عبارت است از نزدیک ترین معادل در زبان مترجم برای مطلب مورد ترجمه با حفظ مشخصات متن اصلی تا آنجا که ظرفیت زبان اول ایجاب کند و عجیب و دور از ذهن ننماید.
یک ترجمه خوب ترجمه ای است که مفهوم و پیام اصلی را علاوه بر شکل بیان تا سرحد امکان حفظ کرده باشد همچنین ترجمه خوب نباید ترجمه گون باشد و با سلاست و روانی و حفظ کیفیات متن اصلی آن را به زبان دوم برگردانده و از متن دور نشده باشد و در پی یافتن معادل باشد زیرا در ترجمه زبان مقصد ملاک است.
مترجم باید برای مفردات متن اصلی،معادل یابی نماید و به تشابه (دلالت یک لفظ بر چند معنی) و ترادف (دلالت چند لفظ بر یک معنی ) توجه کامل نمایند و تمام بار معنوی کلمه را ترجمه نماید و کلماتی را گزینش کند که به راحتی قفل معنای متن اصلی را بگشاید و دچار لغزش احتمالی نشود.
در ترجمه متون عربی به فارسی باید قواعد دستوری زبان مبدأ(عربی)را رعایت نمود و ساختار های جملات زبان مقصد(فارسی)را حفظ کرد.همچنین باید بر ترجمه دقیق و صحیح کلمات تأکید داشت و امین بودن در ترجمه و نیفزودن و یا نکاستن از متن اصلی مگر در صورت ضرورت از نکات مهم در ترجمه متون عربی است و همچنین رعایت نکات سجاوندی نیز ضروری می باشد.
در این جزوه سعی شده است با توجه به اهمیت ترجمه در متون به خصوص برای داوطلبان کنکور به مهمترین نکات ترجمه عربی به فارسی اشاره شود امید است مورد استفاده خوانندگان قرار گیرد .


ترکیب های وصفی:
برای ترجمه ترکیب های وصفی از فارسی به عربی دانستن این نکته دستوری ضروری است که صفت ها در زبان عربی با موصوف های خود از چند جهت مطابقت می کنند:
ا-جنس 2-عدد 3-معرفه یا نکره بودن 4-اعراب
*در مواردی با اسم های جمع مانند مفرد مونث رفتار می شودکه عبارتند از :
1- جمع های مکسر و مونث سالم غیر انسان،الاشجار الباسقه(درختان بلند)،المجلات العلمیه(مجله های علمی).
2- جمع مکسر اسم های جمع: الاقوام الایرانیه،القبائل العربیه.

ترکیب های اضافی:
در زبان عربی ترکیب های اضافی دارای ویژگی های ذیل می باشند.
1- مضاف حرف تعریف"ال"و تنوین نمی گیرد و مضاف الیه پیوسته مجرور است.
2- اعراب در ترکیب های اضافی بر روی مضاف ظاهر می شودمن کتابِ الطالبِ.
3- اگر مضاف مثنی یا جمع مذکر سالم باشد نون تثنیه و جمع حذف می شودمانند :
طالبا المدرسة.
*در ترکیب های اضافی لفظی،مضاف حکم نکره را دارد و مضاف الیه پیوسته با حرف تعریف"ال" همراه است و چنانکه این ترکیب،صفت برای موصوف معرفه قرار گیرد مضاف با "ال" همراه استمَسجِدٌ مُتِقنُ البناء یا المسجد المُتِقنُ البنا

ترکیب های وصفی اضافی:
در زبان فارسی گاه بین مضاف و مضاف الیه،صفت قرار می گیرد.مثل" دیوان مشهور شاعر" که جهت ترجمه آن به عربی به دو صورت می توان عمل کرد:
1- صفتِ مضاف، پس از مضاف الیه قرار گیرد: دیوانُ الشاعرِ المشهورُ
2- مضاف و صفت آن را به صورت ترکیب وصفی در آورده سپس مضاف الیه را با حرف "لِِِِِ" بیاوریم: الدیوانُ المشهورُ للشاعرِ.

ساختار جمله های عربی
جمله های اسمیه:
جمله اسمیه از یک مبتدا و یک خبر تشکیل می شود که در حقیقت همان نهاد و گزاره فارسی است.
خبرمی تواند مفرد(الرجل عالمٌ)،شبه جمله(الرجلُ فی البیتِ)،جمله اسمیه( المومن قلبهُ طاهرٌ)یا جمله فعلیه(الرجل خرجَ من البیت) باشد.
مبتدا معمولاً معرفه و خبر معمولاً نکره است مثل:المکتبهُ کبیرةٌ.

نکات مهم
*خبر در جمله های اسمیه در اغلب اوقات از لحاظ ظاهری نکره است و نباید آن را به صورت نکره ترجمه نمود مثلاً : الشمسُ مستورة:خورشید پنهان است.
*خبر در برخی از جمله ها هم از لحاظ ظاهری و هم از لحاظ معنایی نکره است که در این صورت باید نکره ترجمه شود.مثلاً : هذا تیارٌ سیاسی : «این جریانی سیاسی است».
*در جمله های اسمیه ای که خبر آنها نیز جمله اسمیه است باید توجه داشت که دو مبتدا را به صورت یک ترکیب اضافی( اضافه مبتدای دوم به اول)آورده و از ترجمه ضمیر در مبتدای دوم پرهیز کرد،مثل: الکتابُ مَطالبُه نافعهٌ:«مطالب کتاب سودمند است».
*در جمله های اسمیه،اصل آن است که خبر (مسند)به صورت نکره بیاید،اما نمونه هایی هم وجود دارد که خبر به صورت معرفه به «ال» آمده است که در این صورت حکایت از حصرخبر در مبتدا می کند.به عبارت دیگر می خواهیم نشان دهیم که ویژگی منحصر به فرد مبتدا این گونه است:مانند:هو الغنی الحمید(ممتحنه -6 ):«اوست بی نیاز ستوده ». در جمله «هو غنٌّی حمیدٌ»:او بی نیاز است در این عبارت انحصار وجود ندارد.
*اگر در جمله های اسمیه بین مبتدا و خبر ضمیر فصل بیاید در ترجمه ضمیر فصل بایداز تعابیری چون:«تنها،همان است،آن است که ، چنین است »استفاده می شود.
مانند:اصحاب الجنة هُم الفائزون ((و تنها اهل بهشت هستند که رستگارند.))
*کلمه کُل به معنای(( همه،هر،هریک))ترجمه می شود مانند:
کلُ طلابٍ:هر دانش آموزی کُل الطلابِ:همه دانش آموزان کل من الطلبةِ:هریک از دانش آموزان .
*هرگاه خبر مفردو مشتق باشد، از لحاظ عدد و جنس با مبتدا مطابقت می کند:المراةُ جالسةٌ.
*هرگاه خبر مفردوجامد باشد، با مبتدا مطابقت نمی کند:الصدقُ نجاةٌ.
*برخی از واژگان با این که در قالب یکی از اسم های مشتق اند اما چون معنای وصفی ندارند مشتق به شمار نمی آیند لذا با مبتدا مطابقت نمی کنند.
«هذه المسالهُ موضوعٌ هامٌ»:این قضیه موضوع مهمی است.
*هناک،هنالکَ،ثَمَّ،ثَمَّه،گاه در مقام مبتدا و گاه در مقام خبر قرار می گیرند:
هناکُ حدیقهٌ:آنجا باغی است الحدیقهُ هناکُ:باغ آنجاست
مبتدا خبر
- این واژگان گاهی از معنای اصلی خود خارج شده و بر معنای"وجود دارد" یا "هست"دلالت می کنند.
(( هناکُ مسالةٌ هامةٌ لابد من الاشارة الیها)) مساله مهمی وجود دارد که باید به آن اشاره کرد.












افعال ناقصه:
افعال ناقصه که بر سر جمله های اسمیه می آیند و اسم را مرفوع و خبر را منصوب می سازند از نظر معنایی به چند دسته تقسیم می شوند و در ترجمه آنها باید به این معانی توجه داشت:
1- "کانَ" به معنای"بود" کان صوتهُ عذبا: « صدایش دلنشین بود».
*گاهی از "کان"به عنوان فعل کمکی استفاده می شود که در این صورت به معنای"بود"نیست و اگر بعد از آن فعل ماضی بیاید،فعل ماضی تبدیل به ماضی بعید و اگر فعل مضارع بیاید تبدیل به ماضی استمراری می شود: کان لعب:بازی کرده بود.(ماضی بعید )
کان یلعب: بازی می کرد. (ماضی استمراری )
2- لیس"به معنای "نیست":لیست الشهاده دلیلاً علی اکتساب الثقافة الحقه
«مدرک نشانه ای برای کسب فرهنگ واقعی نیست».
*گاه از لیس تنها به عنوان یکی از ادوات نفی استفاده می شود و این در صورتی است که بعد از آن فعل مضارع بیاید:لیس یستطیعُ أن یسیرَ ضدَ التیارِ السائدِ.
« نمی تواند خلاف جریان حاکم حرکت کند.»
3- افعال((صار-أصبح-أضحی-أمسی-باتَ-عاد-ظلَّ)به معنای "شد"مانند:
صارَ القطنُ نسیجاً:«پنبه به پارچه تبدیل شد».
أََصبح الجو ملوثاً:«هوا(صبح هنگام)آلوده شد».
أضحی العمالُ نا شطینَ فی عملِهِم:«کارگران(روز هنگام)در کار خود فعال شدند».
أمسَتِ السماءُ ممطرهً:«آسمان (شب هنگام)بارانی شد».
باتَ الطلابُ خائفینَ:«دانشجویان(در طول شب)هراسان شدند.
عاد الماءُ آجناً:«آب گندیده شد».
ظلَ الخوفُ مخیماً عَلینا:«ترس بر ما سایه گستر شد».
*در اغلب موارد معنای(صبح ، روز و شب ، در طول شب)در (أَصبح،اضحی،أمسی،بات)
مورد نظر نیست:أصبحَ هذا العالمُ مَشهوراً:«این دانشمند مشهور گردید».
*ظل گاهی بر صیرورت و دگرگونی و گاهی بر دوام و پیوستگی،دلالت می کند.
مثلاً در آیه ذیل به معنای"شدن-گردیدن"می باشد.
(و إِذا بُشِّرَ أَحدُهُم بِالأُنثی ظَلَّ وَجهُهُ مُسودّاً هو لَظیمٌ . ) (نحل/58)
«و هنگامی که به یکی از آنان مژده دختر داده شود چهره اش سیاه می شود در حالی که خشم خود را فرو می برد».
اما در آیه زیر به معنای(پیوسته بر حالتی باقی ماندن) می باشد:
((قالوا نَعبدُ اصناماً فَنظِلُّ لها عاکفینَ )) (شعراء/71)
«گفتند:ما بتانی را می پرستیم پس همواره ملازم آنان باقی می مانیم».
*گاهی(أَصبحَ-أضحی-أَمسی-بات) جزو افعال تام هستند و دیگر معنای (شدن-گردیدن-گشتن)را نمی دهند بلکه به ترتیب به شکل ذیل ترجمه می شوند:
أصبح:داخل صبح شد أضحی:داخل وقت ظهر شد أمسی:داخل شب شد بات:شب را به روز رساند.
برای روشن شدن مطلب به دو شاهد قرآنی زیر توجه نمایید.
((فسبحانَ الله حین تُمسون و حین تُصبحِونَ )) (روم/17)
«پس خدا را تسبیح گویید آنگاه که به شامگاه در می آیید و آن گاه که به صبح گاه وارد
می شوید».
((والذینَ یبیتون لِربهم سجَّداً وقیاماً)). (فرقان/64)
«و آنان که برای خدایشان شب را به حالت سجده و قیام روز کنند».
4- افعال (مازال-مابرح-ما انفک-مافتی)به معنای دوام و پیوستگی می باشند و با اینکه ظاهری منفی دارند به صورت مثبت ترجمه می شوند و معادل فارسی آنها(هنوز-همچنان-همواره-پیوسته......هست)می باشد.
مثال:مازال السلام أَمَلاً مُحباً:«هنوز صلح آرزویی دوست داشتنی است».
ما بَرح الصاروخانِ منطَلَقَینِ إلی القَمَرِ:«همچنان دو موشک به سمت ماه در حال حرکتند».
ما انفک الطفلُ نائماً:«هنوز کودک خواب است».
ما فتی الخصومُ یُذَمّونَنا:«هنوز دشمنان ما را سرزنش می کنند».

5- "مادام" برای بیان مدت می باشد و به صورت((مادامی،که...هست،تاوقتی که...باشد))ترجمه می شود:مثال:
لَن یَنتَصرَ العدوُ مادامَ التعاونُ قائماً:«مادامی که همکاری پا برجا باشد دشمن هرگز پیروز نخواهد شد».

(وَجَعَلنی مبارکاً این ما کنتُ و أَوصانی بِالصَلوةِ و الزَکوهِ ما دُمتُ حیاً) (مریم/31)
«و مرا هرکجا باشم مایه برکت و رحمت قرار داد و تا وقتی زنده ام مرا به نماز و زکات سفارش کرد».
*قابل ذکر است که در مورد بالا ابتدا"مادام"و جمله بعد آن و سپس جمله قبلی آن ترجمه
می شود.
*گاهی اوقات افعال ناقصه(به جز مافتی-مازال-لیس)به عنوان افعال تامه استفاده می شوند و در این صورت باید در ترجمه آنها دقت شود.به عنوان مثال «کان:وجود داشته باشد،باشد /صار:بازگشت / ظلَّ:باقی ماند) ترجمه می شود.
قال الله تبارک و تعالی:کُن فیکون فعل تام« خداوند متعال و بلند مرتبه فرمود :به وجود بیا پس به وجود آمد» .
*برای ترجمه قید"هنوز"به عربی در جمله های منفی از افعال یاد شده نمی توان استفاده کرد بلکه فرمول آن(لم+فعل مضارع + بعدُ)می باشد: هنوز نرفته است:لم یذهب بعدُ









افعال مقاربه و رجا و شروع :
افعال مقاربه و رجا و شروع که از اخوات "کان" به شمار می آیند به ترتیب چنین ترجمه
می شوند.
1- کاد-کَرِب-أوشک(افعال مقاربه):به معنی نزدیک بود مثال:
کادت الازمهُ الاقتصادیهُ تنفرجُ:« نزدیک بود بحران اقتصادی برطرف شود».
کَرِب اللیلُ ینتصفُ:«نزدیک بود شب به نیمه برسد».
علیٌ علی وُشکِ الزواج:«علی در شرف ازدواج است».
2-عسی-حری-اخلولقَ(افعال رجا)به معنی امید است.
عسی الطب أن یعالج الامراضَ المستعصیه:
«امید است که علم پزشکی بیمارهای لاعلاج را درمان کند».
حَری أَخی أن یجتازَ امتحان السیاقة فی المرحله الاولی:«امید است برادرم امتحان رانندگی را در مرحله اول پشت سر بگذارد».
إِخلَولَقَ اللاجئونَ یَعوُدونَ إلی وَطَنِهِم:«امید است پناهندگان به وطن خویش باز گردند».
3-شَرع –بَدأَ-أخَذَ-أَنشأ-طفقَ-جَعَلَ-هبَّ-(افعال شروع) به معنی شروع کرد:
شَرَعَ الشاعرُ ینشدُ قصیدتَه :« شاعر شروع به خواندن قصیده خود نمود».
أَخَذَ العجوزُ یمشی فی الحدیقهِ العّامَهِ:«پیرمرد شروع به پیاده روی در پارک کرد».
هَبَت البَلابِلُ تُغَرِدُ فی أوّلِ الرَبیعِ:«بلبلان در آغاز بهار شروع به آواز خواندن کردند».
*قابل ذکر است که فعل شروع به صورت ماضی و فعل مضارع بعد از آن به صورت مصدر ترجمه می شود.
نکته1-افعال مقاربه و رجا و شروع از آن جا که غالبا جامدند(فقط به صورت ماضی به کار می روند)ماضی ترجمه می شوند ولی در قرآن و برخی متون ادبی گاهی برخی از این افعال(کاد-أوشَکَ-طفِقَ-جَعَلَ)به صورت مضارع به کار رفته اند که در این حالت مضارع ترجمه می شوند مثال: یکاد البرقُ یخطفُ أَبصارَهم «نزدیک است که برق،روشنی چشمهایشان را برباید».
یوشک الشتاءُ أَن ینتهی:«نزدیک است زمستان به پایان برسد».
نکته2-خبر افعال مقاربه که همواره فعل مضارع است چند حالت دارد که در هنگام ترجمه از فارسی به عربی و لزوم استفاده از چنین افعال باید این حالت ها را در نظر گرفت:

الف-گاهی فعل مضارع و جوباً با "أن" ناصبه همراه است(در افعال حری و إخلَولَقَ)
ب-گاهی فعل مضارع و جوباً بدون"أن"ناصبه به کار می رود(در افعال شروع)
ج-گاهی هر دو وجه جائز است(در افعال کاد،کرب،أوشک،عسی)

نکته3-افعال(أصبح-راح-مضی-قام-عاد) نیز هنگامی که فعل مضارع بعد از آنها می آید به صورت افعال شروع ترجمه می شودمثال:
أصبح البستانیُّ یقطِفُ الاثمارَ:«باغبان چیدن میوه ها را آغاز کرد».
مضی التاجرُ الثریُّ یساعدُ الفقراءَ:«تاجر ثروتمند کمک کردن به مستمندان را آغاز نمود».
قامَ المناضلونَ یُدافِعونَ عَن بَلَدِهِم:«رزمندگان شروع به دفاع از سرزمین خود کردند».
عادت الریح تهبُّ:«باد شروع به وزیدن کرد».

*فعل"عاد" به شکل منفی با فعل مضارع به معنای" دیگر نه ......" می باشد.
إِنه لم یَعد یدرسُ:« او دیگر درس نخواند».

*اگر میان(جَعَلَ و فعل اصلی ،مفعول به قرار گیرد"جعل" معنای "وادار کردن" می دهد:
جعلَه یکتب:«او را به نوشتن وا داشت».

موارد استفاده از " به محض اینکه ، هنوز نه ... ، که":
گاه ممکن است یک حادثه بلافاصله پس ازحادثه ای دیگر اتفاق بیافتد که در زبان فارسی برای برقراری ارتباط میان دو حادثه از حروف مرکب «به محض اینکه ...»یا«هنوز نه... که» استفاده می شود. اما برای ترجمه این گونه عبارات به عربی می توان به روش زیر عمل کنیم:
1)ما + إن + فعل ماضی .. + حتی +(اذ ) + فعل ماضی
ما إن خرجتُ من البیت حتی (اذ )بدأت السماءُ تُمطِرُ ((هنوز از خانه خارج نشده بودم که آسمان شروع به باریدن کرد)).

2) لم + مضارع کاد(ماکاد)+ فعل مضارع .. + حتی (اذ) + فعل ماضی
لم اکد (ما کدت ) أخرجُ من البیت حتی (اذ) بدأت السماءُ تمطر

3) لم + فعل مضارع .... حتی (اذ) + فعل ماضی ...
لم یفتحِ المجرمُ فاه أمامَ القاضی حتی (اذ) تعجَّب الحاضرون.
هنوز مجرم در برابر قاضی دهان باز نکرده بود که حاضرین تعجب کردند.

یادآوری :
فعل «کاد – یکاد » دلالت بر نزدیکی وقوع یک فعل دارد که در نحو عربی از افعال مقاربه شمرده می شود و همچون افعال ناقصه احتیاج به اسم و خبردارد و خبرآن باید فعل مضارع باشد.کِدتُ أَسقط : «نزدیک بود بیافتم»، یَکادُ المَطَرُ یَنزِلُ: «نزدیک است باران ببارد».
• گاه «کاد» را در این اسلوب می توان «تقریباً» ترجمه کرد:
لا نَکادُ نَفهَمُ معنی هذه العبارت المُعقَّده : «تقریباً معنای این عبارت های پیچیده را نمی فهمیم».
• فعل «أَوشک» و مضارع آن از هرجهت شبیه «کاد» است . با این تفاوت که این فعل برای ارتباط با فعل اصلی پس از خود معمولاً به «أن» نیاز دارد:
أوشکَ المَطَرُ أن ینزِلَ : «نزدیک بود باران ببارد».
یُوشِک ُالمَطَرُ أن یَنزِلُ : «نزدیک است باران ببارد».
• در ترجمه لای نفی جنس از الفاظی نظیر((هیچ،اصلاً)استفاده می شود:
لا لباسَ أجملُ مِنَ العافِیَةِ: «هیچ جامه ای زیباتر از سلامتی نیست».





جمله های فعلیه و فعل ماضی:
جمله های فعلیه در زبان عربی جمله هایی هستند که با فعل آغاز می شوند و فعل در این جمله ها همواره به صیغه مفرد آورده می شود خواه فاعل جمع باشد خواه مفرد:
- خرج الطلاب من الصف
- خرج الطالب من الصف
*اگر جمله مجهول باشد معمولادر ترجمه افعال مجهول از صیغه های((شدن))استفاده
می کنیم:اُکرِمَ الضِیوفُ:مهمانان مورد اکرام واقع شدند.اما بعضی اوقات از فعل شدن استفاده
نمی شود مانند : لَن نُخدَعَ : فریب نخواهیم خورد(به جای فریب داده نخواهیم شد ).
در مثال فوق اگر چه فعل مجهول است ولی از واژه "شدن " استفاده نمی کنیم .
الف-فعل ماضی
فعل ماضی در زبان فارسی انواعی دارد که عبارتند از ماضی مطلق،ماضی استمراری،ماضی نقلی،ماضی بعید،ماضی ملموس،ماضی التزامی.
1- ماضی مطلق فارسی برابر است با ماضی کامل در زبان عربی.
ماضی کامل عربی را با ما+ فعل ماضی یا لم+فعل مضارع می توان منفی ساخت:
ما ذَهَبَ= لَم یَذهَب
2- ماضی استمراری(در زبان عربی برای آن نامی تعیین نشده است):در زبان عربی برای ساختن این زبان از "کان"+فعل مضارع استفاده می شود:کانوا یعلبون:«بازی می کردند».
برای منفی ساختن ماضی استمراری در عربی می توانیم از الگوهای زیر استفاده کنیم:
ما+کان+فعل مضارع/لم+مضارع مجزوم+فعل مضارع/کان+لا+فعل مضارع
نمی رفتم=ما کنتُ أذهبُ/لم أکن أذهَبُ/کنتُ لا أذهبُ
3- ماضی نقلی:انجام فعل در گذشته آغاز شده اما اثرش تا زمان حال باقیست .
در زبان عربی فرمول آن"قد+فعل ماضی" می باشد:قد ذهب:رفته است.
*برای منفی ساختن ماضی نقلی در زبان عربی دو راه موجود است:
الف-لمّا+فعل مضارع مجزوم=لمّا أذهب:هنوز نرفته ام.
ب-لم+فعل مضارع مجزوم+بعدُ=لم أذهب بعدُ:هنوز نرفته ام.
4- ماضی بعید برابر است با ماضی أکمل در زبان عربی که انجام کاری را پیش از یک ماضی دیگر بیان می کند. در زبان عربی برای بیان این زمان از یکی از دو فرمول زیر می توان استفاده کرد:
کان+قد+فعل ماضی=کان قد ذهب/کان+فعل ماضی=کان ذهب=رفته بود.
5- ماضی مستمر:
ماضی مستمر دلالت بر کاری دارد که در گذشته به صورت مستمر همزمان با کار دیگری انجام گیرد و فرمول آن عبارت است از:
الف-کان+اسم فاعل:کانت الطفله ضاحکهً عندما دخلتُ الغرفه:«هنگامی که داخل اتاق شدم کودک داشت می خندید».
ب-ماضی استمراری+لمّا(بینما)+...:کنتُ أکتبُ لمّا دَخلَ:«وقتی وارد شد داشتم می نوشتم».
ج-کاد+فعل مضارع+فاذا+...:کدتُ أسقطُ فإذا صَدیقی أمسَکَ بِیَدی:
«داشتم می افتادم که دوستم دستم را گرفت».
6- ماضی التزامی انجام کاری را در گذشته باشک و تردید و یا آرزو و دریغ بیان می کند.
در زبان عربی برای ساختن این زمان باید به شکل زیر عمل کنیم:
إِن یا (لعل-لیت-أردتُ ان-من الممکن أن،...)+فعل مضارع کان+قد+فعل ماضی:
إِن تکونو قد ذهبتم...:«اگر رفته باشید...».
لعلّه یکون قد اشتری الکتاب:«شاید کتاب را خریده باشد».
لیتَهم یکونون قد علِموا:«کاش دانسته باشند».
أَردَتُ ان اَکونَُ قد طرقتُ البابَ:«خواستم که در زده باشم».
یَجِبُ أن یَکونَ قَد وَصلَ:«باید رسیده باشد».
مِنَ المُمکن أن تکونَ هذه المقالة العلمیةُ قد إنتَشَرَت فی بَعضِ المَجلاتِ العَرَبیهِ:
«ممکن است این مقاله علمی در یکی از مجلات عربی منتشر شده باشد».
*نکته:فعل ماضی بر آینده دلالت می کند در صورتی که:
1-پس از "ما" مصدریه زمانیه بیاید:
لن تلقوا ضُرّاً ما بقینا أحیاءَ:تاز مانی که ما زنده باشیم ضرری نخواهید دید.
2-پس از ابزارهای شرط(إن-إذا-من-أی-ما-مهما.....)
إِن فعلتُ ذلک ضیّعتُ مالی:«اگر این کار را انجام دهم سرمایه ام را از دست می دهم».
3-بر طلب(مانند:دعا)دلالت کند:حفظه الله:«خدا نگهدار او باشد».
لا رحِمَهم اللهَُ« خدا آنها را نیامرزد»- رَضِیَ اللهُ عَنهُ:«خدا از او راضی و خشنود باد».
7-مضارع التزامی:فعل مضارع هنگامی که در جواب طلب واقع می شود به صورت التزامی ترجمه می شود و قبل از این فعل ها کلمه((تا))می آید مانند:
أحسِن إلی الناسِ تستَعبِد قُلُوبَهُم:«به مردم احسان کن تا دلهایشان را بدست آوری».
4-پس از قسم منفی:وَ حَیاتی لا کلّمتُکَ أبدَ الدهرِ: «به جانم سوگند هرگز با تو سخن نخواهم گفت».
5-و نَُفِخَ فی الصور فَصَعق مَن فِی السَمواتِ و مَن فِی الارضِ(زمر-68)
«و در صور دمیده شود،سپس هرکس که در آسمان ها و زمین است بیهوش شود...».

*نکته:فعل ماضی گاهی بر زمان حال دلالت دارد:
- زعموا أنّ:« می گویند که....».
- قیل:«گفته می شود:...».
- أَما علمتَ النبأَ؟ :«خبر را نمی دانی؟»
- بِعتُکَ هذِه الدارَ:«این خانه را به تو می فروشم».(یعنی در افعال عقود)
- إنَ اللهَ کانَ علیماً:«خدا داناست».
- کانَ الباطِلَُ زهوقاً:«باطل نابودشدنی است».
*در زبان عربی فعلی به معنی داشتن نداریم و برای این معنی از ترکیب "عند یا لـ+ضمیر ویا یک اسم" استفاده می شود:لک سیارةٌ:تو اتومبیلی داری. / عندی کتابٌ:من کتابی دارم.
*نکته:برای فعل داشتن در زمان " ماضی " از ترکیب(کان+ل) استفاده می کنیم مانند :
کان لی سیارةًَ:ماشینی داشتم. برای منفی کردن فعل داشتن از" لیس" یا "ما"استفاده
می کنیم.لیسَ عندی/لِی شئٌ:«چیزی ندارم».
اسلوب تعجب
در زبان عربی جمله های تعجبی معمولاً با استفاده از افعال تعجب ساخته می شوند و افعال تعجب به دو صورت به کار می روند:
1- ما أَفعلَ : ما أجملَ الرّوضَ.
2- أَفعِل بـ : أجمل بالرّوضِ.
در ترجمه این گونه جمله ها می توان از قیدهای تعجب فارسی مانند::"چه – عجب – چقدر و ..." استفاده کرد ، یعنی در ترجمه مثال بالا می توان گفت : «چه باغ زیبایی، عجب باغ زیبایی، چقدر باغ زیباست!».
• گاهی فعل «کان» میان «ما» و « أفعلَ» اضافه می شود و به جمله تعجب معنای گذشته می بخشد مانند : ما کان أجملَ الرَّوضَ :«‌باغ چه زیبا بود».
• گاهی بعد از «ما أفعلَ» ما مصدریه و فعل «یکونُ » می آید که در این صورت زمان جمله تعجبی آینده خواهد بود:
ما + أفعل + ما (مصدریه)+ یکون + ... = ما أجمَلَ مایکونُ الروض:« باغ چه زیبا خواهد بود».
• علاوه بر این عباراتی مانند : لله دره + تمییز / سبحان الله / لـَ + ضمیر+من + صفت ، و... نیز معنای تعجبی به جمله می بخشد که در ترجمه آنها نیز می توان از قیدهای تعجب استفاده کرد.
یا لَهُ مِن رَجُلٍ مِسکینٍ : «چه مرد بینوایی !»
للّه درّه شاعراً: «عجب شاعری است او !»تمییز :
تمییز قیدی است غالباً جامد و نکره که برای برطرف نمودن ابهام یک کلمه (تمییز ذات) یا یک جمله (تمییز نسبت) به کار می رود.
تمییز مفرد عبارت است از :
1- تمییز برای عدد : إشتَرَیتُ عِشرِینَ کتاباً : «بیست کتاب خریدم».
2- تمییز برای مساحت :عِندِی ذِراعانِ حَریراً :« دو ذرع حریر دارم».
4- برای وزن : إشتَرَیتُ مَناً قَمحاً : «یک من گندم خریدم» .
5- برای پیمانه : شَرِبتُ کوباًَ شایاً : «یک لیوان چای نوشیدم ».
* در مورد تمییز برای جنس/ معمولاً تمییز با کلمه ماقبل آن به صورت ترکیب وصفی ترجمه می شود : عندی خاتمٌ فضةٌ : «یک انگشتر نقره ای دارم».
* قید تمییز نسبت که بر سر جمله های اسمیه و فعلیه وارد می شود ، بهتر است در ترجمه آن حتی الامکان از تعبیرهایی چون : از لحاظ – از نظر پرهیز کرد. بنابراین باید نقش اصلی تمییز را یافته و آن ر ا بر اساس همان نقش اصلی ترجمه نمود:
خالدٌ أکثَرُ مِن أخیهِ عِلماً : «دانش خالد بیش از برادرش است».
فاضَ النهرُ ماءً : «آب رودخانه طغیان کرد».
حَصَدنَا الارضَ قَمحاً : «گندم زمین را درو کردیم».
یادآوری 1 :
• قید تمییز در برخی جمله های تعجبی به اقتضای جمله ترجمه می شود.
للّه دَرهُ فارِساً : «چه سوار کاری است!»
للّه دره خَطیباً : «چه سخنرانی است!»
یادآوری 2 :
• می توان گفت که تمییز در مواردی که مشتق استعمال می شود چه در جمله های تعجبی (مانند دو مثال فوق) و چه در جمله های غیر تعجبی بنا به اقتضای جمله ترجمه می شود.
کفی بالموت واعظاً : «مرگ برای پندآموزی کافی است».کفی بالله شهیداً : «خداوند برای شاهد بودن کافی است».

مفعول مطلق
در زبان عربی گاه بعد از فعل مصدری از لفظ آن به صورت منصوب و معمولاً نکره، برای تاکید یا بیان نوع و یا بیان عدد آن می آید که به آن مفعول مطلق می گویند. در فارسی برای مفعول مطلق معادلی وجود ندارد از این رو در ترجمه گاه با مشکل مواجه می شویم لذا باید به نکات زیر توجه نماییم:

1) در ترجمه مفعول مطلق تاکیدی می توان از قیدهایی مانند : بسیار،سخت،به شدت،خیلی و ... استفاده کرد:
فرحتُ فَرحاً :« بسیار خوشحال شدم».
حزِنت حُزناً: «سخت غمگین شد».
بَکی بُکاءً : «به شدت گریست».

2) ترجمه مفعول مطلق نوعی معمولاً کار چندان ساده ای نیست و باید به حالت مفعول مطلق به روش های متعددی توجه نمود.

الف ـ در ترجمه مفعول مطلق نوعی هرگاه مفعول مطلق با صفت مفرد همراه باشد، می توان از انواع قیدهای بیانی (به گونه ای- به طور مطلق – به طور کامل و ... ) کمک گرفت:
نَمَا هذَا البلدُ نُمُوّاً عَجِیباً :« به گونه ای عجیب این کشور رشد کرد».
خَضَعَ لِلأَجانِبِ خُضُوعاً مُطلقاً :« به طور مطلق تسلیم بیگانگان شد».
أَثّرَت الثقافهُ الفارسیَهُ فی الثَقافَهِ العَرَبِیهِ تَأثیراً کامِلاً :« فرهنگ فارسی به طور کامل در فرهنگ عربی تاثیر گذاشت».
ب – در ترجمه مفعول مطلق نوعی ، هرگاه با صفت جمله همراه باشد، می توان از قید «چنان» یا « آن گونه» استفاده کرد.
إِنتَقمنا مِنَ العدّو انتقاماً لن یَنساه أَبدأ:« چنان انتقامی از دشمن گرفتیم که هرگز آن را فراموش نخواهد کرد».
إِحتَرِمهُ إِحتراماً یلیق به :« آن گونه که شایسته او است به او احترام بگذار».
ج – مفعول مطلق نوعی هرگاه با مضاف الیه همراه باشد معمولاً بیانگر نوعی تشبیه است که می توان در ترجمه آن از برخی ابزار تشبیه از قبیل :« همچون ،مانند و ... »استفاده کرد:
بَکَی بُکاءَ الاطفالِ : «همچون کودکان گریست (کودکانه گریست)» .
أُنظُر اِلی الدنیا نَظَرَ الزاهدینَ فیها:«همچون نگاه انسانهای زاهد به دنیا بنگر».












جمله های وصفی

در زبان عربی گاه یک جمله در مقام صفت قرار می گیرد.
الف-القناعة مالٌ لا یَنفَدُ. «قناعت سرمایه ای است که تمام نمی شود».
موصوف جمله فعلیه(صفت)
ب-الطالبُ الذِی یُطالِعُ فِی المَکتَبَهِ صدیقُ احمدِ.
صفت
«دانشجویی که در کتابخانه مطالعه می کند دوست احمد است».

• در ترجمه جمله وصفی به فارسی میان موصوف و صفت از حرف"که"استفاده می کنیم.
• چنان چه بخواهیم عبارت هایی نظیر موارد بالا را از زبان فارسی به عربی ترجمه کنیم
باید به نکره یا معرفه بودن موصوف توجه داشته باشم،چنانچه موصوف نکره باشد حرف"که" نیاز به معادلی در عربی ندارد،اما اگر موصوف معرفه باشد معادل "که"در عربی یکی از اسم های موصول خاص(الذی-التی و...)است استفاده می شودو بدیهی است که در این حالت اسم موصول از لحاظ عدد و جنس با موصوف خود مطابقت می کند.:
الف-این دانشکده ای است که در آن درس می خوانم:«هذه کلیةٌ أَدرسُ فیها».
ب-دانشکده ای که در آن درس می خوانم در این خیابان واقع است:«الکلیه التی أدرُسُ فیها تَقَعُ فی هذا الشارعِ».

اسم های موصول
- اسم های موصول خاص و مشترک گاهی به جای موصوف خود می نشیند:
- الذی جاء هو أستاذ الفلسفه:«آن که آمد استاد فلسفه است».
- مَن جاءَ هُوَ أستاذُ الفَلسَفَهِ: «آن که آمد استاد فلسفه است».


• مَن .... مِن/ ما.... مِن
علاوه بر موارد بالا در موارد دیگری نیز می توان به جای موصول خاص از موصول مشترک مَن(برای انسان)و یا ما(برای غیر انسان)استفاده کرد:
"دشمنان وارد شهر شدند و اموالی را که در آن بود غارت کردند"
1- دخل الاعداءُ المدینهَ و نهبوا الاموال التی کانت فیها.
2- دخل الاعداءُ المدینه و نهبوا ما کان فیها مِن الاموال.
*پیشنهاد می شود برای ترجمه عبارت هایی شبیه عبارت شماره 2 نخست اسم پس از "مِن" را به جای"ما" یا "مَن"قرار داده آنگاه عبارت را ترجمه کنید.
نَسِی ما حفظ مِن الابیات : «ابیاتی را که حفظ کرده بود،از یاد برد».
• مِن......مَن/مِن...ما
گاهی اسم موصول "مَن"یا "ما"پس از حرف اضافه "مِن"واقع شود.که در این صورت نباید جمله را لفظ به لفظ ترجمه کرد. بلکه باید از تعبیراتی نظیر "برخی از گروهی از...،مقداری (برای اشیا)کمک گرفت:
مِنَ التلامیذِ مَن یَصحَبُ أسرَتَه لِزیارَه الاقارِبِ :«برخی از دانش آموزان خانواده خود را برای دیدار خویشان همراهی می کنند».
یادآوری:
*پس از موصول مشترک"مَن" فعل ممکن است مفرد یا جمع بیاید.
*باید توجه داشت که فعل مفرد پس از"مَن" ممکن است معنای جمع داشته باشد.
مانند : سَجَلَ الاستاذُ اسمَ مَن أجاب مِنَ الدَرسِ:«استاد اسم(کسانی)را که درس جواب داد(دادند)یادداشت کرد».
* فعل واقع پس از مَن در دو اسلوب((مَن...مِن))و ((مِن...مَن))همیشه به صورت جمع ترجمه می شود هرچند مفرد باشد.






ترجمه جمله های شرطی
فعل شرط و جزای شرط می تواند ماضی یا مضارع باشد،اما باید دانست که افعال ماضی در این اسلوب غالباً معنای حال یا آینده دارند.

1- اِن:اگر،چنانچه.... : إِن تَدرُس تَنجَح «اگر درس بخوانی موفق می شوی».

2- مَن:هرکس،کسی که.. : مَن نَظَرَ فی العَواقبِ سَلِمَ مِن النَوائبِ
«هرکس در عواقب امور بیندیشید از گرفتاری ها در امان می ماند».

3- ما:هرچه،هرآن چه : ما تَتَعَلَّمَ فی الصغَرِیَنفَعُکَ فِی الکِبَرِ
« هرچه در کودکی بیاموزی در پیری تو را سود می رساند».

4-مهما:هرچه : مهما تأَمر أَفعَله :«هرچه امر کنی انجام می دهم ».

5-متی:هر وقت،هرگاه مَتی ما أجتهد أَشعُربِلذةٍ تامَّةٍ.
«هرگاه تلاش می کنم کاملاً لذت می برم».
6-کیفما:هرطور،هرگونه : کیفم ما تعامِلنی أُعامِلکَ.هرگونه با من رفتار کنی با تو رفتار می کنم.
7-أَینما:هرکجا،هرجا : أینما تکونوا یُدرِککم الموت:هرکجا باشید مرگ شما را در می یابد.
8-حیثما،هرکجا،هرجا
حیثما یذهب العالِم یُکَرم:«دانشمند هرکجا رود گرامی داشته می شود».
9-إِذا،هرگاه،وقتی که...
إِذا رَأَیتَ صدیقی فَأبلِغهُ سَلامی « هر گاه دوستم را دیدی سلام مرابه او برسان».
10-لو...لَ:اگر...حتماً :
لو کنتَ مخلصاً فی ودّکَ لاتَخَذتُکَ صدیقاً حمیماً.
«اگر در دوستی ات اخلاص بورزی حتماً تو را به عنوان دوستی صمیمی بر می گزینم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد