غیر منصرف |
5 – غیر منصرف |
مهمترین اسم های غیرمنصرف : |
1 – علم مؤنث : فاطمه، حمزة : «الاسلامُ علی فاطمةً الزّهراء»اسم های غیرمنصرف در صورت گرفتن الف و لام و یا مضاف واقع شدن می توانند حرکت کسره را بپذیرند. مثل :فی المساجِد مُصلّونَ کثیرونَ . فی مساجدِ المدینةِ مَکْتباتٌ قیمةٌ |
عدد (العدد) | |||||||||||||||||||||||||||||||||
پیشرفت انسان روز به روز بر اهمیت اعداد در زندگی افزوده است. برای آشنایی با اعداد در عربی به جدول زیر توجه نمائید:
| |||||||||||||||||||||||||||||||||
می خواهیم شما را با اعداد 1 تا 12 آشنا کنیم. و می دانیم در زبان عربی مذکر و مؤنث بودن کاربردی وسیع دارد. اعداد نیز از این قانون مستثنی نیستند و در صورت مذکر و مؤنث بودن به کار می روند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||
اعداد 1 تا 10 که از یک جزء ساخته شده اند عدد مفرد گفته می شود | |||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||
اعداد 11 و 12 از دو جزء تشیل شده اند که به آنها عدد مرکب گفته می شود. معدود : | |||||||||||||||||||||||||||||||||
به کلماتی که شمرده می شوند معدود گفته می شود. معدود بر وزن مفعول و به معنای شمرده شده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||
مثال اعداد از قرآن کریم: | |||||||||||||||||||||||||||||||||
و الهکم الهٌ واحدٌ :معبودتان یک خداست (البقره 163) | |||||||||||||||||||||||||||||||||
نکته راجع به عدد 1و2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||
اما اعداد از 3 تا 10 |
شرایط عدد 11 , 12 |
شرایط عدد 11:برای معدود مذکر: اثنا عشرَ – اثنی عشر شرایط معدود: مفردومنصوب کاربردعددبامعدودمذکر:هُنا اثنا عشرَ کتاباً کاربردعددبامعدودمؤنث:هُنا اثنتا عشْرةَ مجلّةً برای معدودمؤنث:اثنتا عشْرةَ اثنتی عشْرةً (جزء دوم مبنی برفتح) شرایط معدود: مفردومنصوب کاربردعددبامعدودمذکر:قرأتُ اثنی عشَر کتاباً کاربردعددبامعدودمؤنث:قرأتُ اثْنتی عشْرةَ مجلّةً |
سؤال : وظیفه اعداد در ساختار جمله چیست و چه سهمی در ساختن آن دارند؟ |
جواب : عدد هم به عنوان عضوی از اعضای جمله نقش پذیرفته و انجام وظیفه می کند.رأیتُ ارْبعةَ طلاّبٍ فی المدرسة . سلّمتُ علی ارْبعةِ طلابٍ. |
اعراب اعداد |
1و 2 از جهت اعراب تابع ماقبل است :حضرَ ثلاثةُ معلّمین و ثلاثُ معلّماتٍ – رأیتُ ثلاثة معلّمینَ و ثلاثَ معلّماتٍ. حضَر احدَ عشرَ فلاّحاً . رأیْتُ احدَ عشَرَ فلاّحاً . سلّمْتُ علی احدَ عشرَ فلاّحاً. جاء اثنا عشرَ طالباً . رأیت اثنتی عشْرةَ طالبةً . سلّمْتُ علی اثنتی عشْرةَ . معلّماً و اثْنتی عشْرةََ معلّمةً . |