عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

انواع اعراب

انواع اعراب

ظاهری ، محلی ، تقدیری هستند.
اعراب ظاهری بیشتر اسم های معرب است و بر دو نوع است اصلی و فرعی

  اعراب محلی

اعراب محلی مربوط است به کلمات مبنی . از آنجا که علامت آخر کلمات مبنی ثابت است، لذا برای شناختن اعراب و نقش آنها باید به «محل» قرار گرفتن آنها توجه کرد.
مثال های ساده : مثلاً یک آقا را که نمی شناسیم ولی در دکه ی روزنامه فروشی می بینیم، متوجه می شویم شغل او روزنامه فروشی است.
یا آقایی را که مشغول رانندگی در اتوبوس است با دیدن او در حال رانندگی در اتوبوس متوجه شغل او می شویم.  

  مثال اعراب محلی :

نجح التلمیذ ُ

رایت التلمیذ َ

نظرتُ الی التلمیذ ِ

نجح ذلک

رایت ُ ذلک

نظرت الی ذلک

توضیح راجع به اعراب محلی : چون کلمات مبنی علامات رفع، نصب، جر و جزم را نمی توانند بپذیرند لذا از محل آنها در جمله ، پی به نقش آنها می بریم، چنین اعرابی را اصطلاحاً «اعراب محلی» می نامیم.  

  مثال :

ذلکَ الکتابُ لا ریبَ فیه (بقره – 2)
محلاً مرفوع

بقیّة ُ الله‌ خیرٌ لکُم (هود 86)
محلاً مجرور  

  اعراب تقدیری :

برخی کلمات با وجود معرب بودن علامت های اعراب را نمی پذیرند و اعراب آنها را باید از نقش کلمه در جمله تشخیص داد. به چنین اعرابی، اصطلاحاً «اعراب تقدیری» می گوئیم.  

  مهم ترین کلماتی که اعراب آنها تقدیری است :

1 – اسم مقصور : اسمی است که به الف ختم شود مانند : دنیا – کبری
(در هر سه حالت اعراب تقدیری دارد)
رفع : جاء الفتی —> فاعل، مرفوع تقدیراً

نصب : رأیتُ الفتی —> فعول به ، منصوب تقدیراً

جر : سلّمتُ علی الفتی —> مجرور به جر تقدیراً

2 – اسم منقوص اسمی است که به یاء ماقبل مکسور ختم شود مانند قاضی – هادی
(دردو حالت رفع و جر اعراب تقدیری دارد)
رفع : حضرَ القاضی —> فاعل : …..

نصب : شاهدتُ القاضیَ —> … منصوب به فتحه

جر : مررتُ یا القاضی—> … مجرور به حرف جر

3 – اسم مضاف به یاء متکلم : اسمی است که به ضمیر متکلم وحده «ی» اضافه شود مثل صدیقی
(در هر سه حالت اعراب تقدیری دارد)
رفع : هذا کتابیِ —> … مرفوع تقدیراً

نصب : قرأتُ کتابی —> مفعول به …..

جر : القصةُ فی کتابی —> … تقدیراً  

  در اعراب محلی و نیز در اعراب تقدیری باید به محل و موقعیت کلمه در جمله توجه کرد. فرق این دو در چیست؟

اعراب محلی اصطلاحی است برای کلمات مبنی، جمله و شبه جمله
اعراب تقدیری اصطلاحی است برای برخی کلمات معرب یعنی (مقصور – منقوص – مضاف به یاء متکلم )  

معلوم ومجهول

معلوم ومجهول

نکته : هر فعلی معمولاً فاعلی دارد. گاه فاعل را می شناسیم. گاه فاعل را نمی شناسیم. فاعل کلمه ای است که کاربرد واقع می شود.
فعل ها از جهت فاعل بر دو نوع هستند:
1 – فعلی که فاعل آن مشخص است
2 – فعلی که فاعل و انجام دهنده آن نا مشخص است.

شناسایی مثل مجهول در زبان فارسی :
مجهول : درس داده می شود : معلم درس می دهد.
مجهول : نهالی کاشته شد : باغبان نهالی کاشت.
با توجه به مثال فوق متوجه می شوید که می توان در زبان فارسی فعل ها را با فعل کمکی شدن مجهول نمود.

  روش مجهول نمدن فعل در زبان عربی :

1 – ماضی :‌عین الفعل را کسره می دهیم . حروف متحرک ماقبل را مضموم می کنیم .
مثال :‌خلقَ :‌آفرید مجهول آن می شود.
خُلِقَ :‌آفریده شد.

2 – مضارع : عین الفعل را فتحه می دهیم – فقط حرف مضارعه را مضموم می کنیم.
مثال :‌یَخْلُقُ : می آفریند. مجهول آن یُخْلَقُ (آفرید می شود)
فعل مجهول فعلی است که فاعل آن مجهول است و در جمله وجود ندارد و با حذف فاعل جمله ناقص می شود و به نایت فاعل نیاز داریم.  

  بنابراین برای مجهول کردن یک جمله مراحل زیر به ترتیب انجام می شود.

1 – حذف فاعل مثال :
غَرَس الفلاحُ شجرةَ فی الحدیقةِ —> (فعل – فاعل – مفعول به – جارومجرور)

2 – تعیین نایب فاعل : مفعول به ، به عنوان نایب فاعل در جای فاعل قرار گرفته مرفعو می شود. که جمله بالا به این صورت نوشته می شود :
غَرَس شجرةٌ فی الحدیقةِ .
3 – تغییر حرکات و صیغه فعل : حرکات فعل متناسب با ماضی و یا مضارع بودن آن تغییر می کند و از نظر مذکر و مؤنث بودن با نایب فاعل مطابقت می کند. مثال بالا:
غُرسَتْ شجرةُ فی الحدیقةِ .—> (فعل مبنی مجهول – نائب فاعل – جار و مجرور)  

  چرا به مفعول به ، نایب فاعل می گویند؟

چون پس از حذف فاعل، مفعول به جای آن را می گیرد – اعراب آن مرفوع می شود و فعل مجهول از نظر مذکر و مؤنث بودن تابع مفعول (نایب فاعل می شود) به همین دلیل به آن نایب فاعل می گوئیم.
نایب فاعل از نظر نوع هم مانند فاعل است .  

  انواع نایب فاعل :

1- اسم ظاهر مثال : کُتِبَ الدّرسُ
2- ضمیر بارز مثال : الاعداءُ قُتلوا فی الحربِ
3- ضمیر مستتر مثال : الصدیقُ یُعْرَفُ عندالشدائد (هو)  

معرفه ونکره

نکره

اسم هایی که بر شخص یا شیء نامشخصی دلالت دارند، نکره می گوئیم. مثل : کتاب کدام کتاب مشخص نیست.
معرفه :اسم هایی که بر شخص یا شیء مشخصی دلالت دارند، معرفه می گوئیم. مثل قرآن مجید ، مشخص است چه کتابی است.

  می توان اسم های نکره را معرفه نمود – چگونه ؟

اسم های نکره با دو واسطه می توانند معرفه شوند.

1) ال + نکره = معرفه
ال + رجلُ = الرّجلُ
ال + قومٍ = القَوْمِ
اسم معرفه در حالت بالا را، معرف به ال می گوئیم

2) نکره + معرفه = معرفه ، معرفه
کتابٌ + المعلّم = کتابُ المعلّم
قلمُ + ک = قلمُک
اسم معرفه در این حالت را معرف به اضافه می گوییم

اسم هایی مثل علَم – ضمیر – اشاره – موصول به خودی خود معرفه و شناخته شده هستند. به اسم هایی که بر جنس یک شخص یا یک شی دلالت می کنند در عربی اسم جنس و در فارسی اسم عام گفته می شود. مانند مرد – زن – کشور – کوه – رود
حال اگر از میان یک جنس یک فرد یا یک واحد را جدا کنیم و نامی بر او بنهیم این نام را در عربی اسم علم و در فارسی اسم خاص می نامند. هر چند افراد متعددی با این نام خوانده شوند. مانند حسن، زینب ، ایران – البرز، کارون
عَلَم یکی از معارف است.
هر اسمی که جزء معارف فوق نباشد نکره است – خواه تنوین داشته باشد یا نداشته باشد.  

  تمرین های درس سوم
1-اسامی زیر را در دو ردیف معرفه و نکره قرار دهید:
قلم – صف – شیراز – القریه – فاطمة – الله – نجف – اهل التقوی – محمدٌ – مدرسة – مکة – مریم – مغفرةٌ – حسی – نهج البلاغه – ایران – یوماً

اسامی نکره : یوماً – مدرسه – قلم – کتاب – شجرة اسامی معرفه : حسین – مغفرةٌ – مریم – مکه – محمدٌ – اهل التقوی – الله – نجف – فاطمه – شیراز – القریه – نهج البلاغه – ایران  

  2 – در جاهای خالی موصول مناسب را بگذارید.
المؤمنُ هو …. آمنَ بالله و رسوله (الّذی – اللّتین – الّتی – الّذین)

جواب …….الذی است  

  نکته :

در ترجمه اسم های نکره معمولاً از «ی و یک» استفاده می کنیم.

قراتُ مقالة فی مجلّة : مقاله ای را در یک مجلّه خواندم .
مشارالیه هر گاه دارای «ال» باشد، اسم اشاره آ» به صورت مفرد (با صفت اشاره یا اسم اشاره ی فارسی تطابق دارد) ترجمه می شود هر چند مثنی یا جمع باشد :‌
هذا الفّلاحُ ( این کشاورز ….)
هذانِ الفلاّحان ِ ( این دو کشاورز….)

مشار الیه هر گاه بدون «ال» باشد اسم اشاره آن عیناً ترجمه می شود و در این صورت با ضمیر اشاره فارسی مطابقت می کند:
هذا فلاحٌ :‌این کشاورز است.
هذانِ فلاحان :‌این ها دو کشاورزند

مشار الیه هر گاه ، بدون «ال» باشد اسم اشاره آن عیناً ترجمه می شود و در این صورت با ضمیر اشاره فارسی مطابقت می کند:
هذا فلاحٌ : این کشاورز است.
هذان ِ فلاّحان : (این دو کشاورز)

مشار الیه هر گاه بدون «ال» باشد اسم اشاره آن عیناً ترجمه می شود و در این صورت با ضمیر اشاره فارسی مطابقت می کند:
هذا فلاحٌ :‌این کشاورز است.
هذانِ فلاّحان: اینها دو کشاورزند.  

  3 – با توجه به نکته فوق کدام ترجمه صحیح است؟
هذانِ خصْمانِ اخْتصموا فی ربهمْ
این ها دو گروه دشمن یکدیگرند که درباره پروردگارشان با هم ستیز کردند.
این، دو گروه دشمن یکدیگر هستند که درباره پروردگارشان با هم ستیز کردند.

این دو گروه دشمن یکدیگر هستند که درباره پروردگارشان با هم ستیز کردند  

  4 – عبارت زیر را به زبان فارسی ترجمه کنید .
الطّامعُ فی وثاقِ الذّلّ.
وثاق ذّلّ = بند ذلت .

جواب : طمع کار در بند ذلت است