عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

ضمیر

ضمیر کلمه ای است که جانشین اسم می شود و از تکرار آن جلوگیری می کند .
ضیر با اسمی که جانشین آن شده از نظر عدد ( مفرد ، مثنی ، جمع ) و از نظرجنس
( مذکر و مونث ) واز لحاظ موقعیت ( غایب ، مخاطب ، متکلم ) مطابقت دارد .

ضمیر به دو دسته منفصل ( جدا ) و متصل (چسبان ) تقسیم می گردد .

منفصل مرفوعی : هو ، هما ، … ،أنتَ ، أنتما ، … ، أنا ، نحن * هیَ طالبة .*
منفصل منصوبی : إیاهُ ، إیاهما ، …،إیاکَ ، إیاکُما ،…،إیایَ ، إیانا * إیاکَ نعبدُ . *

متصل مرفوعی : ا ، و ، … ، تَ ، تما ، … ، تُ ، نا * الطلاب ذهبواإلی المدرسة*
متصل منصوبی ومجروری : ه ، هما،…، کَ، کما،…، ی ،نا * أتممتُ علیکم نعمتی

اقسام فعل معتل

:

فعل معتل بر چهار قسم می باشد: مثال،أجوف، ناقص، لفیف.

تعریف:

اعلال تغییراتی است که فعل معتل در هنگام صرف می یابد که این تغییرات سه نوع می باشند: اسکان، قلب، حذف

انواع اعلال:

الف) اسکان: ساکن کردن حرف عله (به حذف حرکت یا به نقل آن به حرف ماقبل).

ب) قلب: تبدیل حرف عله به حرف متجانس با حرکت حرف ما قبل آن (ضمه با واو، فتحه با الف، و کسره با یاء متجانس است).

ج) حذف: حذف کردن حرف عله ( به دلایلی مانند التقای ساکنین یا جزم فعل ناقص).

اعلال در فعل لفیف

د) اعلال در فعل لفیف

تعریف:

لفیف فعلی است که دو حرف از حروف اصلی آن حرف عله باشد. حال اگر آن دو حرف عله در کنار هم باشند (فاء الفعل وعین الفعل یا عین الفعل ولام الفعل) آنرا لفیف مقرون گویند. مانند: وَیَل / شَوَیَ

و چنانچه دو حرف عله آن در کنار هم نباشند (فاء الفعل و لام الفعل عله باشند) آنرا لفیف مفروق می گویند مانند: وَقَیَ

نکته: اعلال لفیف تلفیقی از اعلال دو معتل از معتلات سه گانه (مثال و اجوف و ناقص) می باشد. به این معنی که مثلاً اگر لفیف، مقرون باشد یا اعلال مثال و اجوف را دارا خواهد بود (در صورتیکه فاء الفعل و عین الفعل آن عله باشد) و یا اعلال اجوف و ناقص را پیدا می کند (در صورتیکه عین الفعل و لام الفعل آن عله باشد). و چنانچه لفیف، مفروق باشد اعلال مثال و ناقص را می یابد. مانند: وَقَیَ ¬ تَقِی ¬ قِ (امر مخاطب).

رَوَیَ ¬ تَرْوی ¬ إِرْوِ (امر مخاطب).

موارد امتناع اعلال:

در موارد زیر نباید اعلال صورت گیرد:

1- در اسم آلت مانند: مِقْوَد.

2- در افعل التفضیل مانند: أجْوَد.

3- در صفت مشبهه مانند: أسْوَد.

4- در فعل تعجّب مانند: ما أطْوَلَه.

5- در اسم مرّه مانند: قَوْمَة.

6- در نوع یایی مانند: حَسَنُ البِیعة.