فعل از نظر التزام و تعدی (لازم و متعدی)
فعل از نظر نیاز به مفعول دو نوع است: لازم و متعدی.
الف) فعل لازم: فعلی است که معنای آن با فاعل تمام شده و نیاز به مفعول ندارد. مانند (جاءَ) در جمله: جاءَ سعیدٌ.
نکته: افعالی که بر معانی زیر دلالت دارند لازم هستند:
1- سرشت: حَسُنَ (نیکو شد) 6- زینت: غیدَ (متناسب شد)
2- حرکت: ذَهَبَ (رفت) 7- نظافت: طَهُرَ (پاک شد)
3- رنگ: دَکِنَ (تاریک شد) 8- ناپاکی: قَذِرَ (پلید شد)
4- عیب: اِعْوَجّ (کج شد) 9- حالات نفسانی: غَضِبَ (خشمگین شد)
5- شکل: طالَ (دراز شد)
نکته: افعالی که بر وزنهای: إنفعلَ، تفَعْلَل, إفعَلّ، إفعَنْللَ، إفعالّ می آیند لازم هستند و نیز افعالی که بر وزنهای تَفَعّلَ، تفاعَلَ، إفْتَعَلَ می آیند در بسیاری موارد لازم هستند.
ب) فعل متعدی: فعلی است که علاوه بر فاعل به مفعول هم نیاز دارد مانند: خلقَ در آیه شریفه: خلقَ الانسانَ مِنْ علَق.
راههای متعدی کردن فعل لازم:
فعل لازم را به دو طریق می توان متعدی کرد:
1) بردن به باب افعال یا تفعیل مانند: جلسَ سعیدٌ (که لازم است) و وقتیکه به باب افعال برود متعدی می گردد: أجْلَسَ سعیدٌ صدیقَهُ / فَرِحَ التلمیذُ: فرَّحَ التلمیذُ المعلمَ.
2) بوسیله حروف جر: ذهبَ علیٌ (لازم است) ذهبَ علیٌ بصدیقِهِ (متعدی است).
فعل از نظر معلوم و مجهول بودن:
فعل متعدی از نظر فاعل آن، دو نوع است: معلوم و مجهول
الف) فعل معلوم: فعلی است که به فاعل نسبت داده شود (فاعل آن مشخص باشد) مانند: کتبَ التلمیذُ الدرسَ.
ب) فعل مجهول: فعلی است که به مفعول نسبت داده شود (فاعل آن معلوم نباشد) مانند: کُتِبَ الدرسُ.
طرز مجهول ساختن فعل معلوم
الف) در ماضی: حرف ما قبل آخر را مکسور کرده و حروف متحرک پیش از آن را مضموم می نماییم. کَتَبَ ¬ کُتِبَ / اِسْتَخْرَجَ ¬ اُسْتُخْرِجَ
ب) در مضارع: حرف ما قبل آخر را مفتوح کرده و فقط حرف مضارعه را (حرف اول) مضموم می نماییم. یَکْتُبُ: یُکْتَبُ / یَسْتَخْرِجُ ¬ یُسْتَخْرَجُ
ج) در امر (غائب): لِیَنْصُرْ ¬ لِیُنْصَرْ.
نکات:
* در فعل مجهول، امر به صیغه (حاضر) وجود ندارد بلکه چهارده صیغه آن امر غائب است.
* برای ساختن مجهول از فعل اجوف و ناقص، آنها را به اصل باز می گردانیم و پس از مجهول نمودن، تغییرات اعلال را انجام می دهیم. مانند: قالَ ¬ قَوَلَ: قُوِلَ (مجهول) ¬ قِوْلَ ¬ قِیلَ.
* در ماضی مجهول، بابهای مفاعله و تفاعل، حرف (الف) بخاطر ضمه ماقبل تبدیل به (واو) می شود. مانند: ضارَبَ ¬ ضورِبَ / تضارَبَ ¬ تُضورِبَ.
طرز مجهول کردن جمله معلوم
برای مجهول کردن جمله معلوم طبق روش زیر عمل می کنیم:
1- فاعل را از جمله معلوم حذف می کنیم.
2- مفعول را به جای فاعل قرار می دهیم و اعراب فاعل را (رفع) به آن می دهیم. (در این صورت آنرا نائب فاعل می نامیم).
3- فعل را مجهول می کنیم. (با توجه به زمان آن و دستوری که قبلا گفته شد).
مثال: أخرَجَ التلمیذُ الکتابَ من الحقیبة ¬ أُخرِجَ الکتابُ من الحقیبةِ.
یَسْتَنْکِرُ المؤمنُ الکِذْبَ ¬ یُسْتَنْکَرُ الکِذْبُ.
الإمتحان فی الموضوع الترکیب الوصفی
1) اِنتَخِب الصحیح :
1- أیّامُ الدّراسةِ مِن الأیّامِ ………. .
الف) الجمیلةِ ب) الجمیلِ ج) جمیلةٍ
2- لا تَعتمِد علَی النَّفسِ ……….. .
الف) أمّارةً ب) أمّارةٍ ج) الأمّارةِ
3- الکُتُبُ ………. ، مفیدةٌ للطُلّابِ .
الف) النّافعَ ب) النّافعةُ ج) نافعُ
2) اِملأ الفراغَ بالکلمة المناسبة ( الموصوف أو الصفة ) :
1- نجَحتُ فی الإمتحان نهایةِ السّنَةِ بـ………….. عالیةٍ .
الف) درجةٌ ب) درجةٍ ج) الدرجةِ د) درجةِ
2- الشخصُ ………….. مکروهٌ عندَ النّاسِ .
الف) کاذبُ ب) کاذبةٌ ج) الکاذبةُ د) الکاذبُ
3) مَیِّز الترکیبَ الوصفی مِن غیرِه :
أشجارُ الغابةِ – الطّالباتِ المؤدَّباتِ – رجلٌ بَدَویٌّ – کتابَ المعلمِ – مناظرُ جمیلةٌ – درس التاریخِ – ماءً عذباً – غصنُ الشجرةِ – القلعةِ الکبیرةِ – الغزالتانِ الجمیلتانِ
4) عَیِّن الموصوف والصفة :
1- إنّی اُسافرُ إلی المناطقِ المختلفةِ .
2- الکتابُ صدیقٌ مخلِصٌ یُبعِدُک عن الضَّلالِ