امر مخاطب:
از شش صیغه ی مخاطب فعل مضارع گرفته می
شود و طریقه ی ساخت این فعل را توضیح می دهیم ابتدا حرف مضارع را بر می داریم و اگر حرف بعد از حرف مضارع ساکن بود نیاز به همزه دارد و حرکت همزه را با توجه به حرف ما قبل اخر از حروف اصلی تعیین می کنیم یعنی اگر آن حرف کسره یا فتحه داشت همزه کسره می گیرد و اگر ضمه داشت ضمه می گیرد گاهی وقت ها حرف بعد از حرف مضارع متحرک است یعنی ساکن ندارد در این صورت نیاز به همزه نداریم اما اخر افعال صیغه ی اول مضارع مخاطب حرف آخرش ساکن گرفته بقیه صیغه ها نونشان حذف می شود جز صیغه جمع مونث به مثال های زیر توجه کنید:
فعل: تجْلسُ
مفرد: أنتَ تجْلِسُ أنتِ تجْلِسین
مثنی:أنتُما تجْلِسان أنتُما تجْلِسان
جمع: أنتُم تجْلِسون أنتُنّ تجْلِسن
بعد از حذف حرف مضارع با توجه به این که حرف بعد از حرف مضارع ساکن می باشد نیاز به همزه داریم و با توجه به این که حرف ل کسره دارد همزه امر مکسور می شود.
مفرد: أنتَ إجْلِسْ أنتِ إجْلِسی
مثنی:أنتُما إجْلِسا أنتُما إجْلِسا
جمع: أنتُم إجْلِسوا أنتُنّ إجْلِسن
اما در فعل زیر همزه آن به خاطر حرکت حرف «ت» ضمه می گیرد:
فعل: تکْتُبُ
مفرد: أنتَ اُکتبْ أنتِ اُکتبی
مثنی:أنتُما اُکتبا أنتُما اُکتبا
جمع: أنتُم اُکتبوا أنتُنّ اُکتبن
لازم به تذکر است همزه فعل امر از باب افعال مستثنی بوده و همزه آن همیشه مفتوح می باشد
اما درفعل زیر به خاطر متحرک بودن حرف بعد از حرف مضارع نیاز به همزه نداریم:
تفاعَل
مفرد: أنتَ فاعلْ أنتِ فاعلی
مثنی:أنتُما فاعلا أنتُما فاعلا
جمع: أنتُم فاعلوا أنتُنّ فاعلن
با اضافه کردن" لا " به اول مضارع مضارع مخاطب مضارع نهی درست می شود لازم به ذکر است " لا " اول تمامی صیغه های مخاطب مضارع می آید و آخر آن ها را تغییر می دهد صیغه ی مفرد مذکر مخاطب ساکن گرفته و "ن" بقیه ی صیغه ها جز جمع مونث حذف می شود به این مضارع؛ مضارع مجزوم هم گفته می شود.
مذکر مونث
مفرد: أنتَ لا تذهب أنتِ لا تذهبی
مثنی:أنتُما لا تذهبا أنتُما لا تذهبا
جمع: أنتُم لا تذهبوا أنتُنّ لا تذهبنَ
اسم منصرف و غیر منصرف
اسم یا منصرف است و یا غیر منصرفتعریف: اسم منصرف اسم معربی است که تنوین و جر می پذیرد
تعریف: اسم غیر منصرف اسم معربی است که تنوین و جر نمی پذیرد.
مهمترین موارد اسم غیر منصرف:
1- علم مونث معنوی یا حقیقی و یا لفظی باشد: زینب، فاطمة، حمزة.
2- علم غیر عربی (عُجْمه) مشروط به اینکه از سه حرف بیشتر باشد. مانند: یوسف، ابراهیم.
3- نام کشورها و شهرها: ایران، کربلاء
4- علم بر وزن أفعَل. مانند: أحمد
5- أغلب صفاتی که بر وزن أفعل هستند: أکبر.
6- اسمهایی که بر وزن (مَفاعِل) و (مَفاعیل) و (أفاعِل) و (أفاعیل) و (فواعِل) و (فُعلاء) و (أفعلاء) باشند. مانند: مساجد، مصابیح، اصابع، اسابیع، قواعد، سجناء، اقرباء
7- عَلَمی که از اصل خود عُدول کرده باشد (تغییر کرده باشد) و به صورت اسم خاص دیگری درآمده باشد. مانند: (عُمَر) که در اصل (عامر) بوده است.
8- صفتی که از اصل خود عدول کرده باشد. مانند: مَثْنی (که در اصل إثنین إثنین بوده است)
9- اسمی که الف ممدوده یا مقصوره زائد داشته باشد. مانند: زهراء، بُشرى.
10- عَلَمی که در آخر آن (الف و نون زائد) باشد. به شرط اینکه آن اسم قبل از افزودن الف و نون از سه حرف کمتر نباشد. مانند: عثمان، لقمان.
11- هر صفتی که در آخر آن (الف و نون زائد) باشد. مانند: سَکْرَان وغَضْبَانَ وَعَطْشَانَ وعجلان.
12- اسم علمی که مرکب مَزجى باشد. مانند: بَعْلَبَک.
اسم از نظر انتساب
اسم یا منسوب است و یا غیر منسوب
تعریف: اسم منسوب اسمی است که دلالت بر نسبت می کند و علامت آن (یّ = یاء مشدد) می باشد مانند: طهرانیّ – موسویّ
تعریف: اسم غیر منسوب اسمی است که بر نسبت دلالت نکند (عاری از یاء نسبت باشد).
نکات:
* اسمی که ختم به (ة تاء گرد) شود هنگام انتساب، تاء از آن حذف می شود. مانند: مکة = مکیّ
* اسمی که ختم به (الف مقصوره) شود، هنگام انتساب، الف حذف شده و معمولاً پیش از یاء نسبت (واو) قرار می گیرد. مانند: (موسی) که می شود: (موسوىّ)
اسم از نظر تصغیر و تکبیر
تعریف: اسم مصغّر اسمی است که بر حقارت و کوچکی مکَبَّر خود دلالت دارد. مانند: رُجَیْل (مرد کوچک) که مصغّر رجُل (مَرد) می باشد. البته برای اظهار ترحّم و شفقت هم می آید.
اسم مُکَبَّر: اسمی است که بر خلاف اسم مصغر است. مانند: رجُل – حسن.
مشهورترین قواعد تصغیر:
1- مصغر کلمه سه حرفی بر وزن (فُعَیْل) می آید. مانند: رَجُل – رُجَیْل
2- مصغّر کلمه چهار حرفی بر وزن (فُعَیْلِل) می آید. مانند: دِرهم که دُرَیْهِم می شود.
3- وزن های دیگر اسم مصغر عبارتند از: فُعَیْلَة،فُعَیْلان مانند: زُهَیْرة، سُکَیْران
4- در تصغیر اسم فاعل ثلاثی مجرد (الف) قلب به (واو) می گردد. مانند: ناصر – نویَصر.
5-الف مقصوره در تصغیر به (یاء) بدل می شود و در یاء وزن فعیل ادغام می شود. مانند: عصا – عُصَىّ.
6- در اسم مرکب فقط جزء اول مصغر می شود. مانند: عبد الله – عُبَیْد الله.
7- الف ممدوده