عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

عربی دبیرستان

متن ُ قواعد وسوالات عربی دبیرستان

شرایط عدد 11 , 12

شرایط عدد 11 , 12

شرایط عدد 11:
برای معدود مذکر :
احدَ عشَرَ
برای معدود مؤنث اِحْدی عشرةِ (هر دو جزء مبنی برفتح)
شرایط معدود:مفرد ومنصوب
کاربرد عدد با معدود مذکر: قرأتُ احدَ عشرَکتاباً
کاربرد عدد با معدود مؤنث:قراتُ احْدی عشرةَ مجلّةً

شرایط عدد 12:
برای معدود مذکر: اثنا عشرَ – اثنی عشر
شرایط معدود: مفردومنصوب
کاربردعددبامعدودمذکر:هُنا اثنا عشرَ کتاباً
کاربردعددبامعدودمؤنث:هُنا اثنتا عشْرةَ مجلّةً
برای معدودمؤنث:اثنتا عشْرةَ اثنتی عشْرةً
(جزء دوم مبنی برفتح)
شرایط معدود: مفردومنصوب
کاربردعددبامعدودمذکر:قرأتُ اثنی عشَر کتاباً
کاربردعددبامعدودمؤنث:قرأتُ اثْنتی عشْرةَ مجلّةً

  سؤال : وظیفه اعداد در ساختار جمله چیست و چه سهمی در ساختن آن دارند؟

جواب : عدد هم به عنوان عضوی از اعضای جمله نقش پذیرفته و انجام وظیفه می کند.
مثال :
خرجَ الطّلابُ من البیتِ.
خرَجَ ارْبعةُ طلاّبٍ من البیتِ .

رأیتُ الطّلابَ فی المدرسة .
رأیتُ ارْبعةَ طلاّبٍ فی المدرسة .

سلّمتُ علی الطلاّبِ.
سلّمتُ علی ارْبعةِ طلابٍ.  

  اعراب اعداد

1و 2 از جهت اعراب تابع ماقبل است :
هذا قلمُ واحدُ .
قرأتُ مجلتینِ اثنتینِ .

3 تا 10 متناسب نیاز جمله نقش می گیرد و می تواند مرفوع یا منصوب و یا مجرور شود مانند :
حضرَ ثلاثةُ معلّمین و ثلاثُ معلّماتٍ – رأیتُ ثلاثة معلّمینَ و ثلاثَ معلّماتٍ.

11 متناسب نیاز جمله نقش پذیرفته اما هر دو جزء آن مبنی بر فتح است. لذا اعراب آن در هر سه حالت محلی است.
حضَر احدَ عشرَ فلاّحاً .
رأیْتُ احدَ عشَرَ فلاّحاً .
سلّمْتُ علی احدَ عشرَ فلاّحاً.

12 متناسب با نیاز جمله نقش می پذیرد. اما جزء اول «معرب» و جزء دوم مبنی بر فتح است.
جاء اثنا عشرَ طالباً .
رأیت اثنتی عشْرةَ طالبةً .
سلّمْتُ علی اثنتی عشْرةَ .
معلّماً و اثْنتی عشْرةََ معلّمةً .  

اسم منصرف و غیر منصرف

اسم منصرف و غیر منصرف
اسم یا منصرف است و یا غیر منصرفتعریف: اسم منصرف اسم معربی است که تنوین و جر می پذیرد

تعریف: اسم غیر منصرف اسم معربی است که تنوین و جر نمی پذیرد.

مهمترین موارد اسم غیر منصرف:

1- علم مونث معنوی یا حقیقی و یا لفظی باشد: زینب، فاطمة، حمزة.

2- علم غیر عربی (عُجْمه) مشروط به اینکه از سه حرف بیشتر باشد. مانند: یوسف، ابراهیم.

3- نام کشورها و شهرها: ایران، کربلاء

4- علم بر وزن أفعَل. مانند: أحمد

5- أغلب صفاتی که بر وزن أفعل هستند: أکبر.

6- اسمهایی که بر وزن (مَفاعِل) و (مَفاعیل) و (أفاعِل) و (أفاعیل) و (فواعِل) و (فُعلاء) و (أفعلاء) باشند. مانند: مساجد، مصابیح، اصابع، اسابیع، قواعد، سجناء، اقرباء

7- عَلَمی که از اصل خود عُدول کرده باشد (تغییر کرده باشد) و به صورت اسم خاص دیگری درآمده باشد. مانند: (عُمَر) که در اصل (عامر) بوده است.

8- صفتی که از اصل خود عدول کرده باشد. مانند: مَثْنی (که در اصل إثنین إثنین بوده است)

9- اسمی که الف ممدوده یا مقصوره زائد داشته باشد. مانند: زهراء، بُشرى.

10- عَلَمی که در آخر آن (الف و نون زائد) باشد. به شرط اینکه آن اسم قبل از افزودن الف و نون از سه حرف کمتر نباشد. مانند: عثمان، لقمان.

11- هر صفتی که در آخر آن (الف و نون زائد) باشد. مانند: سَکْرَان وغَضْبَانَ وَعَطْشَانَ وعجلان.

12- اسم علمی که مرکب مَزجى باشد. مانند: بَعْلَبَک.

اسم از نظر انتساب

اسم یا منسوب است و یا غیر منسوب

تعریف: اسم منسوب اسمی است که دلالت بر نسبت می کند و علامت آن (یّ = یاء مشدد) می باشد مانند: طهرانیّ – موسویّ

تعریف: اسم غیر منسوب اسمی است که بر نسبت دلالت نکند (عاری از یاء نسبت باشد).

نکات:

* اسمی که ختم به (ة تاء گرد) شود هنگام انتساب، تاء از آن حذف می شود. مانند: مکة = مکیّ

* اسمی که ختم به (الف مقصوره) شود، هنگام انتساب، الف حذف شده و معمولاً پیش از یاء نسبت (واو) قرار می گیرد. مانند: (موسی) که می شود: (موسوىّ)

اسم از نظر تصغیر و تکبیر

تعریف: اسم مصغّر اسمی است که بر حقارت و کوچکی مکَبَّر خود دلالت دارد. مانند: رُجَیْل (مرد کوچک) که مصغّر رجُل (مَرد) می باشد. البته برای اظهار ترحّم و شفقت هم می آید.

اسم مُکَبَّر: اسمی است که بر خلاف اسم مصغر است. مانند: رجُل – حسن.

مشهورترین قواعد تصغیر:
1- مصغر کلمه سه حرفی بر وزن (فُعَیْل) می آید. مانند: رَجُل – رُجَیْل

2- مصغّر کلمه چهار حرفی بر وزن (فُعَیْلِل) می آید. مانند: دِرهم که دُرَیْهِم می شود.

3- وزن های دیگر اسم مصغر عبارتند از: فُعَیْلَة،فُعَیْلان مانند: زُهَیْرة، سُکَیْران

4- در تصغیر اسم فاعل ثلاثی مجرد (الف) قلب به (واو) می گردد. مانند: ناصر – نویَصر.

5-الف مقصوره در تصغیر به (یاء) بدل می شود و در یاء وزن فعیل ادغام می شود. مانند: عصا – عُصَىّ.

6- در اسم مرکب فقط جزء اول مصغر می شود. مانند: عبد الله – عُبَیْد الله.

7- الف ممدوده