پارچههای ممتاز چادر مشکی دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ أَقْمِشَةٌ مُمْتازَةٌ للعباءة السوداء؟
بله ما انواع پارچههای ممتاز چادر مشکی را داریم.
أیوه (نعم) عِنْدَنا أنواع الأَقْمِشَة المُمْتازَة للعباءة السوداء.
این پارچه متری چند است؟ کَم سعرُ هذا القُماش للمتر الواحد؟
این گران است ارزانتر از این میخواهم.
هذا غالٍ (غالی) أُرِیدُ أَرْخَصَ مِنْ هذا.ارزانتر از این نداریم. لَیْسَ عِنْدَنا أَرْخَص مِنْ هذا.
کالای گران نمیخواهم. لاأُرِیدُ السَّلْعَةَ الغالِیَة.
به نظر میرسد از آن خوشت آمده است. یَبْدُو أَنَّهُ قَدْ أَعْجَبَکَ.
بله ، لطفاً پارچه را ببرید. أیوه (نعم)، مِنْ فَضْلِکَ قُصَّ القُماشَ.
پارچة ابریشمی دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ قماشٌ حریریّ؟
این، ابریشم مصنوعی است. هذا حَرِیرٌ (إبْرِیسَم) صناعیّ (اِصْطِناعیّ).
آیا رنگهای دیگری از این پارچه دارید؟
هَلْ عِنْدَکُمْ ألوانٌ أُخْرَی مِنْ هذا القُمَاشِ؟
بله، ما رنگهای آبی آسمانی، بنفش، آبیِ تیره، خاکستری تیره، زیتونی و سبز روشن نیز داریم.
نَعَمْ، عِنْدَنا أیضاً الاَزْرَقُ الفاتِحُ (الازرقُ السَّمَاوِیّ)، البَنَفْسَجِیّ، الاَزْرَقُ الدَّاکِن، الرَّمادِیّ الغامِق، الزَّیْتُونیّ، الاَخْضَرُ الفاتِح.
روشنتر (تیرهتر) از این میخواهم. أُرِیدُ أَفْتَحَ (أَغْمَقَ) مِنْ هذا.
پارچهای برای چادر (نماز) میخواهم. أُریدُ قُماشاً لِعَباءَةِ الصلاة.
چه رنگی میخواهید؟ أیُّ لونٍ تُرید؟
رنگ سفید میخواهم. أریدُ اللَّوْنَ الأَبْیَض.
این پارچه، چیت (چلوار) است. هذا القُماشُ شیتٌ (بَفْت)(ص).
پارچههای زربافت هم ذارید؟ هل توجدُ عندکَ الأقمشةُ المُزَرْکَشةُ.
بله پارچههای زربافت هم ذاریم. أیوه (نعم)، توجدُ عندنا الأقمشةُ المُزَرْکَشةُ.
این پارچه چند است؟ بِکَمْ هذا القماش؟
این پارچه مخصوص کت و شلوار است؟
هَلْ هذا القماش خاصة للسترة و البنطلون؟
قهوهای رنگ یا مشکی دارید؟ هَلْ عندکَ بُنِّیُّ اللَّوْنِ أَوِ الاَسْوَد؟
ارزانتر از این دارید؟ هَلْ عندکَ أرخصُ مِنْ هذا؟
برای کت و شلوار چند متر پارچه نیاز دارم؟
کم متراً من هذا القماش أحتاج للسترة و البنطلون؟
اندازه خودت را نمیدانی؟ لاتعْرِفُ مَقاساتِک؟
شما برای کت و شلوار سه متر پارچه نیاز دارید.
أنت تَحْتاجُ ثلاثةَ أمتارٍ مِنْ هذا القُماشِ لِلستْرة و البنطلون (الطَقْم).
این اندازه دقیق است؟ هل هذا المَقاسُ مَضْبُوطٌ؟
چه رنگی (نوعی، شکلی) میخواهید؟ أیَّ لَوْنٍ (نوعٍ، شَکْلٍ) تُریدُ؟
بازارِ زرگران کجاست؟ أینَ سُوقُ الصَّاغَةِ؟
نزدیکترین جواهر فروشی کجاست؟ أَیْنَ أَقْرَبُ مَحَلٍّ لِلْمُجَوْهَرات؟
شما زرگر (جواهر فروش) هستید؟ أنتَ صائِغٌ (جَواهِرِیٌّ)؟
این طلا، گرمی چند است؟ کَمْ سِعْرُ الغَرامِ الواحِدِ مِنْ هذا الذَّهَبِ؟
یک گوشواره، زنجیر، گردنبند، دستبند (النگو)، و انگشتر میخواهم.
أُرِیدُ حَلَقاً (ج حَلَقات) ، و سلسلةً (ج: سلاسل)، و عِقْداً (ج: عُقود)، و سِواراً (ج: أَسْوِرَة، أسَاور)، و خاتماً (ج: خَواتم).
اشکالی ندارد. ما چندین نوع دستبند (النگو) و انگشتر طلا داریم.
لا بأسَ عندنا أساورُ عدیدةٌ و خواتمُ ذهبیةٌ أیضاً.
آیا از این گردنبند خوشت میآید؟ هَلْ یُعجِبُکَ هذا العقدُ؟
بله از این گردنبند خوشم میآید. نعم یُعْجِبُنی هذا العقدُ.
انگشتر نامزدی دارید؟ هل عِنْدَکُمْ دِبْلَةُ (خاتَمُ) الخُطُوبةِ؟
لطفاً انگشتر نامزدی را در جعبه جواهرات بگذارید.
مِنْ فَضْلِکَ ضَعْ دِبْلَةَ الخُطُوبةِ فی عُلبَة المُجَوهَرات.
عیار این طلا چند است؟ کَمْ هُو قِیراطُ (عیارُ) هذا الذَّهَبِ؟
این طلا عیارش 18 (یا 21) است.
هذا الذَّهَبُ قِیراطُهُ (عیارُهُ) ثَمانِیَةَ عَشَرَ ، أَوْ واحدٌ و عشرونَ.
بعد از فروش پس گرفته نمیشود. لاتُرْجَعُ السّلْعَةُ بعدَ البَیْعِ.
این جواهرات حقیقی است؟ هَلْ هذِهِ المُجَوهَراتُ حقیقیَّةٌ؟
بدون شک، این جواهرات حقیقی است. بلاشَکَّ، هذِهِ المُجَوهَراتُ حقیقیَّةٌ.
سرویسهای طلا دارید؟ هل یوجد لدیکم إِکسسواراتٌ[1] ذَهَبِیَّة؟
به این سرویس نگاه کن. اُنْظُرْ (شُوفْ)(عا) هذا الإکسسوارَ.
میخواهم
سرویسهای جواهرات شما را ببینم.
أرید أَنْ أَرَی أَطْقُمَ مُجَوْهراتِکُمْ.
لطفاً این گردنبند رابا زنجیر به من بدهید.
مِنْ فَضْلِکَ أَعْطِنی هذه القلادةَ مع السلسلة.
*
مِنْ فَضْلِکَ هاتِ لی زَوْجاً مِنَ الصَّنادِل (الشَّحَّاتة) (س).
دم پایی مردانه میخواهید یا زنانه؟ تُریدُ الصنادل الرِّجالیّة أو النِّسَائِیَّة؟
پاشنه کوتاه میخواهید یا پاشنه بلند؟
تُرِیدُ صندلاً مُنْخَفِضَ الکَعْبِ أو طویل الکَعْب؟
ما بهترین نوع دم پاییهای (روفرشی) را نیز داریم.
لدینا أفضلُ أنواع الشَّبَاشِب أیضاً.
لطفاً یک جفت کفش برایم بیاورید. مِنْ فَضْلِکَ هاتِ لی زَوْجاً مِنَ الاَحْذِیَةِ.
کفش زمستانی میخواهید یا تابستانی؟ تُریدُ الحِذاءَ الشّتَوِیّ أو الصَّیْفِیّ؟
کفش را بیرون بیاور. اِخْلَع (اِنْزَع) الحِذَاءَ.
کفش را بپوش... اِلْبسْ (اِرْتَدِ) الحِذَاءَ.
اندازة پای من 42 است. مَقاسُ رِجْلِی اِثْنانِ و أَرْبَعُونَ.
میتوانم این را اندازه بگیرم و بپوشم؟ هَلْ یُمْکِنُنِی أَنْ أَقِیسَ هذا و أَلْبسَهُ؟
اندازه خوب نیست (دقیق نیست). المَقاسُ غَیْرُ مَضْبُوطٍ.
اندازه خیلی خوب است.. المَقاسُ مَضْبُوطٌ جِدّاً.
اندازة کوچکتر از این را دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ مَقاسٌ أَصْغَرُ مِنْ هذا؟
رنگ قهوهای یا مشکی دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ لَونٌ بُنِّیّ أو أَسْوَد؟
بله، داریم ولی گران است. نعم، عِنْدَنا و لکنَّه غالٍ.
کفش گران نمیخواهم. لاأُرِیدُ حذاءً غالیاً.
بزرگتر و ارزانتر از این دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ أَکْبَرُ و أَرْخَصُ مِنْ هذا؟
این چند است؟ بِکَمْ هذا؟
چه رنگی (نوعی، شکلی) میخواهید؟ أیَّ لَوْنٍ (نَوعٍ، شَکْلٍ) تُریدُ؟
آیا این کفش نیاز به واکس (براق کننده) دارد؟
هَلْ یَحْتاجُ هذا الحذاءُ اِلی لَمْعَةِ الحِذاءِ؟
خیر. این کفش براق است و نیاز به واکس ندارد.
لا، هذا الحِذاءُ لامِعٌ فلایَحْتاجُ اِلی اللَّمْعَةِ.
این کفش چرمی، پسرانه است؟ هَلْ هذا الحذاء الجِلْدیّ صبْیانیّ؟
قیمت این پوتین چند است؟ کَمْ سعْرُ هذِهِ الجَزْمَة[2]؟
این، کفشِ ورزشی است؟ هَلْ هذا حذاءُ الکُرَةِ (الرِّیاضَةِ)؟
این کفش مناسب شماست. یُناسِبُکَ هذا الحذاء.
این کفش مناسب من نیست، زیرا آن را پوشیدم، بسیار تنگ بود.
لایُناسِبُنِی هذا الحذاء لانَّنی اِرْتَدَیْتُهُ فَوَجَدْتُهُ ضَیِّقاً جِدّاً.
این خیلی بزرگ و گشاد است. هذا کبیرٌ وواسعٌ جِدّاً.
پس آن را در بیاورید. اِذَنْ اِخْلَعْهُ.
میتوانید این کفش را تعمیر کنید؟ هَلْ یُمْکِنُکَ إصلاح (تَصْلِیح) هذا الحذاء ؟
بله، کفاش اینجاست. نَعَمْ، الحَذَّاءُ ههنا.
چه وقت حاضر میشود؟ متی یَکُونُ جاهِزاً؟
فردا ساعت 8 شب. غداً فی السَّاعَةِ الثَّامِنَةِ مَسَاءً.
چه اسباب بازیهایی
دارید؟
ما هی ألعابُ الأَطْفَالِ عِنْدَکُمْ؟
از اسباب بازیهای کودکان هفت تیر، مسلسل، انواع تانک، بازیهای ترکیبی (مانند سوار کردن یک ماشین یا قطار یا کشتی از قطعات کوچک)، بشقاب پرنده (که با کنترل ا ز راه دور کار میکند و بالا و پایین میرود ) و انواع عروسک و غیره را داریم.
عندنا مِنْ ألعابِ الأطفالِ: المُسَدَّس والرَّشَّاش والدَّبَّابات و أَلعاب التَّرْکیبِ (مثل ترکیبِ سیارةٍ أو قِطارٍ أو سفینةٍ مِنْ قِطَعٍ صغیرةٍ) و طَبَق الطَّائِر (الذی یَرْتَفِعُ، و یَنْخَفِضُ، بالرِّیموت) و أنواع العَرُوسة و غیرها من الألعاب.
ماشین کنترل از راه دور و نیز آدم آهنی دارید؟
هل عندکم سیارة بالتَّحَکُّم عَنْ بُعد و الإنسان الآلی أیضاً.
بله، ما انواع ماشینهای کنترل از راه دور (بازیهای ریموت کنترل) و نیز آدم آهنی را (که راه میرود و صدا میدهد و بازوانش را حرکت میدهد) داریم.
نعم عندنا أنواعُ السَّیَّارات بالتَّحَکُّم عَنْ بُعد (ألعاب الریموت کنترول) و
به چه قیمتی میخواهید؟ بِأَیِّ سعرٍ تُریدُ؟
قیمت متوسط میخواهم. أریدُ بسعرٍ متوسطٍ.
یک ماشین کنترلدار میخواهم که جلو و عقب حرکت کند و به همه جهتها تغیر مسیر بدهد.
أرید سیارة بالریموت (بالتحکم عن بُعد) تسیر بإتجاهین أمامی وخلفی مع تغییر الی جمیع الاتجاهات ،
لطفاً باطریها و شارژر آن را به من بدهید.
مِنْ فَضْلِکَ أَعْطِنی البَطارِیَّات وشاحِنَها.
قیمت این گاری که یک عروسک آن را میرانَد و با کنترل، جلو و عقب میرود چند است؟
کَمْ سعر هذه العَجَلَة التی تقودها عروسة تحکم بالریموت للأمام والخلف.
این اسباببازیها، از کجا وارد میشوند؟ من أینَ تُسْتَوْرَدُ هذه الْأَلعَاب؟
این اسباببازیها، بویژه اسباببازیهای الکترونیکی از«چین»، «کره جنوبی»، «ژاپن» و «ایتالیا» وارد میشوند.
هذه الْأَلعَاب َوَ خُصُوصاً الْأَلعَابُ الالِکْتِرُونِیَّةُ تُسْتَوْرَدُ مِنَ «الصِّینِ» وَ«کوریَا الجَنُوبِیَّةِ» وَ «الیَابَانِ» وَ «اِیطَالیَا».
خشکشوئی (اتوشویی)
کجاست؟
أَینَ
المَکْوَی (المکوجی)؟
اتوشویی مدینه آنجاست. هناک مکوجیُّ المدینةِ.
روی تابلو نوشته شده: اتوشویی مدینه، شستشو و اتوی انواع لباسها، شستشوی فوری 12 ساعته ، شستشو با بخار و خشک زیرانداز(ها) ، انواع لحاف، پتو(ها)، ملحفه(ها) (چادر شب) ، قالی، و لباسهای زنانه.
کُتِبَ علی هذه اللوحة: مکوجیُّ المدینة لِغَسِیل و کیِّ جمیعِ أنواعِ الملابسِ، غسیلٌ مُسْتَعْجلٌ خلال 12 ساعة، المَفْرُوشات، لحافات، بَطانیَّات، شَراشِف، سَجاد، مَلابسُ السَّیِّداتِ عَلَی البُخَارِ و النَّاشِف.
و روی این تابلو نیز نوشته شده: شستشو و اتوی انواع لباسها با بخار.
و قد کُتِبَ علی هذه اللوحة أیضاً: غسیل و کوی جمیع أنواع الملابس بالبخار.
میخواهم لباسهایم را شسته و اتو کنید. أریدُ غسلَ ثِیابی (مَلابِسی) و کَیَّها.
لباسهای شما چند تکه است؟ کَمْ عَدَدُ ثیابکَ؟
سه تکه است. ثلاثة.
أنا مُسْتَعْجلٌ، أُریدُ أَنْ أَرْتَدِیها الیومَ.
پس من امروز لباسهایت را شسته و اتو میکنم.
فأنا أَغْسِلُ مَلابِسَکَ وَ أَکْوِیها الیومَ.
بنظر میرسد لباسهای مرا اتو میکنید. یَبْدُو أَنَّکَ تَکوِی ثیابی.
میخواهم با اتو بخار پیراهنهایت را اتو کنم.
أُرِیدُ أَنْ أَکْوِیَ قُمْصانَکَ بِالمِکْوَاةِ البُخاریّة.
آنها را شستید؟ بله، شستم. هَلْ غَسَلْتَها؟ نَعَمْ، غَسَلْتُها.
آنها را پوشیدید؟ بله، پوشیدم. هَلْ اِرْتَدَیْتَها؟ نَعَمْ، اِرْتَدَیْتُها.
میتوانم کتم را درآورم تا آن را اتو کنید؟ هَلْ یُمْکِنُنِی أَنْ أَخْلَعَ سترتی لِتکویها؟
بله، آن را برایت اتو میکنم. نَعَمْ، سأَکْوِیها لَکَ.
به امید دیدار و السلام. اِلَی اللِّقاء و السَّلامُ عَلَیْکُم.
و علیکم السلام، شما را به خدا میسپارم. و علیکُم السَّلام أستودعُکَ اللَّه.
*
نزدیکترین فروشگاه لوازم خانگی کجاست؟ أَیْنَ أَقْرَبُ مَحَلٍّ لِلاَدَواتِ المَنْزِلِیَّةِ؟
اجناس لوکس و تجملی میخواهم. أُرِیدُ السِّلعَ الکَمالیَّةَ (الکَمَالیَّات).
جدیدترین نوع سرویس سفره را میخواهم. أریدُ أَطْقُم السُّفرة مِنْ أَحْدَثِ طرازٍ.
من میخواهم چرخ گوشت، پلوپز، آبمیوهگیری، جارو برقی، تلویزیون، ویدئو، مخلوطکن، اتو بخار، سشوار و ضبط صوت بخرم.
أُرِیدُ أَنْ أَشْتَرِیَ المِفْرَمَةَ (الفَرَّامَة) وطَبَّاخَةَ الرُّزِ و عَصَّارَةَ الفَواکِهِ (المِعْصَرَة) و المِکْنَسَة َالکَهْرَبائِیَّة و التِّلفزیون و جهاز الفیدیو و المِکْوَاة البُخارِیَّة و مُنَشِّف الشَّعر (سیشوار) والمُسَجّل.
لطفاً قیمتهای یخچال، فریزر، آبگرمکن، اجاق برقی و گازی و نفتی، ماشینِ لباسشویی اتوماتیک، کتری برقی، همزن برقی، ریشتراش برقی، نان خشککن برقی (تُوستر)، پورهکنِ سیب زمینی و چرخ خیاطی را برایم بنویسید.
مِنْ فَضْلِکَ أُکْتُبْ لی أَسْعارَ البَرَّاد و الثَّلاجة (المُجَمِّد) و السَّخَّان و المَوْقِد (الکَهْرَبائیّ والغازیّ و النَّفْطِیّ) و الغَسَّالة الاتُوماتِیکیَّة و الغَلاّیَة الکَهْرَبَائیَّة و الخَفَّاقَة (الخلاَّطَة، المِخْفَقَة) الکَهْرَبَائیَّة و آلة الحِلاقَةِ الکَهْرَبَائِیَّة (المِحْلق الکَهْرَبَائِیّ) و مُحمِّصة الخُبْزِ وهَرَّاسَة البَطَاطِسِ و مَکِنَة الخیاطةِ.
لطفاً قیمتهای ظروف شیشهای مقاوم (پِیرِکْس)، انواع قابلمهها، فِر، بخاری و فندک را نیز برایم بنویسید.
مِنْ فَضْلِکَ أُکْتُبْ لی أَسْعارَ الأوانِی الزُّجاجِیَّة المُقاوِمَة (البایْرِکْس) أنواع الطَّناجِر والفرْن و المِدْفَئَة (الدَّفَّایَة) و القَدَّاحَة (الوَلاَّعَة)(ک) أیضاً.
قیمت این لوسترها و شمعدانها چند است؟
کم سعرُ هذِهِ الثُّریَّات والشَّمعدانات؟
*
نزدیکترین عکاسی کجاست؟ أینَ أَقْرَبُ أستودیو للتَّصْوِیر؟
آنجاست، مقابل ساختمان ادارة بهداشت. هناکَ، أمامَ مَبْنَی دائرةِ الصِّحَّة.
شما عکاس هستید؟ أَنْتَ مُصَوِّر؟
بله، چه امری دارید؟ نَعَمْ، ماذا تَأْمُر؟
میخواهم با خانوادهام چند عکس یادگاری بگیرم.
أُریدُ أَنْ أَلْتَقِطَ (آخُذَ) عِدَّةَ صُوَرٍ تذْکاریَّة مَعَ أَهْلِی (أُسْرَتِی).
چه وقت عکسها را به ما میدهید؟ مَتَی تُعْطِینا الصُّوَرَ؟
پس فردا ساعت یازده قبل از ظهر. بعدَ غَدٍ فی السَّاعَةِ الحادِیَةَ عَشْرَةَ قَبْلَ الظُّهْرِ.
میخواهم چند عکس تکی برایم بگیرید.
أُریدُ أَنْ تَلْتَقِطَ (تَأْخُذَ) لی عِدَّةَ صُوَرٍ لِوَحْدِی.
عکسها چه اندازهای باشد؟ ما هو مَقاسُ الصُّورِ؟
اندازه عکسها شش در چهار یا سه در چهار باشد.
مَقاسُها ستَّةٌ فی أَرْبَعةٍ أو ثلاثةٌ فی أَرْبَعةٍ.
نزدیکترین فروشگاه لوازم صوتی وتصویری در این خیابان کجاست؟
أینَ أَقْرَبُ مَحَلٍّ لِلأجهزة الصَّوتیّة و المَرْئیّة؟
میخواهم یک دوربین فیلمبرداری بخرم. أُرِیدُ أَنْ أَشْتَرِیَ کامیرا فیدیوئیّة.
دوربینی ارزانتر از این دارید؟ هَلْ عندکَ کامیرا أَرْخَصُ مِنْ هذا؟
این خوب است. هذا حَسَنٌ.
بهتر از این دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ أَحْسَنُ مِنْ هذا؟
یک فیلم برای دوربین فیلمبرداری ام میخواهم. أُرِیدُ فِلْماً لکامیرایَ الفیدیوئیّة.
یک کارت حافظه برای دوربین فیلمبرداری ام میخواهم.
أُرِیدُ ذاکرةً لکامیرای الفیدیوئیّة.
نوع دوربین چیست؟ ما هو نوعُ الکامیرا؟
دوربین از مدلهای .... است و صفحة نمایشگر نیز دارد.
هی مِنْ مودیلات .... و لها شاشةٌ لِعَرْضِ الصُّوَرِ.
باطری یدکی این نوع دوربین را دارید؟
هَلْ عِنْدَکُمْ بَطاریَّةٌ احتیاطیَّة لهذِهِ الکامیرا؟
چند عدد میخواهید؟ کَمْ عَدَداً تُریدُ؟
سه عدد باطری میخواهم. أُرِیدُ ثلاثَ بَطارِیّاتٍ.
شارژر این باطری را دارید؟ هل یُوجَدُ عندَکُمْ الشَّاحِنُ لِهذهِ البَطَاریَّةِ؟
این باطری قابل شارژ نیست. هذه البطاریَّةُ غیرُ قابِلَةٍ للتَّشْحِین (للتَّشْرِیج).
یک دوربین عکاسی از جدیدترین مدلها میخواهم.
أریدُ کامِیرا مِنْ أَحْدَثِ المُودیلات.
ما یک دوربین از جدیدترین مدلها داریم که حافظه اش بیست گیگابایت است.
لدینا کامِیرا مِنْ أَحْدَثِ المُودیلات ولها ذاکرةٌ حوالی عشرینَ غیغابایت.
به بخش محصولات الکترونیکی مراجعه کن . انواع دوربینها جدید را خواهی یافت.
آنجا تجهیزات دوربینهای معمولی، لنزها و لوازم آن است.
هناک معداتُ الکامیرات العادیة و العدسات ومستلزماتها.
و اینجا تجهیزات دوربینهای دیجیتالی است. و هنا معداتٌ الکامیرات الرقمیة.
قیمت دستگاههای شارژ (شارژر) چند است؟ کم سعر أجهزة الشَّحْن (شاحِن)؟
قیمت کارتهای حافظه چند است؟ کم سعر بطاقاتِ الذاکرةِ؟
غرفة فروش موبایلها (تلفنهای همراه) و لوازم جانبی کامپیوترهای دستی (لب تاپ) و کامپیوترهای خانگی کجاست؟
أین جناح الموبایلات و اکسسوارات الکمبیوترالمحمول (لابتوب) و الکمبیوتر المکتبی؟
آنجاست سمت راست خودت. هناک علی یمینک.
*
فروشگاه عرضه محصولات صوتی و تصویری
نزدیکترین فروشگاه عرضه محصولات صوتی و تصویری در این خیابان کجاست؟
أینَ أَقْرَبُ مَحَلٍّ لبیع المنتجات الصَّوتیّة و المَرْئیّة؟
آنجا است پشت آن ساختمان. هناکَ وراءَ (خَلْفَ) تلکَ البِنَایَةِ.
سیدیهای کامپیوتری دارید؟
هَلْ عِنْدَکَ أَقراصٌ کُومبیوتریّة (سی دی هات ، الاَلْواح الضَّوْئِیَّة) أیضاً؟
بله، ما انواع سیدیهای کامپیوتری در همة زمینهها داریم.
نعم، عِنْدَنا أنواعُ الاَقراصِ الکُومبیوتریّة (سی دی هات ، الاَلْواح الضَّوْئِیَّة) فی کَافَّةِ المَجالات.
سیدیهای ترتیل قرآن را میخواهم. أرید سی دی هات لِتَرْتیلِ القُرآنِ الکریمِ.
ترتیل کدام قاری یا استاد قاریان را میخواهید؟
تُریدُ ترتیلَ أَیّ قاریءٍ أو مُقْرِیءٍ.
ترتیل استاد شیخ عبدالباسط عبد الصمد را میخواهم.
أریدُ ترتیلَ مُقْرِیءِ الشَّیْخِ عبدالباسط عبد الصمد.
نوارهای کاست مصطفی غلوش را نیز دارید؟
هلْ عِنْدَکَ أَشْرِطَة کاسیت لِمُصْطَفی غَلْوش أیضاً؟
بله، ما نوارهای کاست و ویدئویی از همه قاریان مصری داریم.
نَعَمْ، عِنْدَنا أَشْرِطَة کاسیت و فیدیو لجمیعِ القُرَّاءِ المِصْرِیینَ.
علاوه بر اینها ما انواع نوارهای سرود دینی و ابتهال (مناجات) عربی را نیز داریم.
فَضْلاً عَنْ ذلکَ لَدَیْنَا أنواعُ الأناشیدِ الدِّینیَّةِ و الابتهالاتِ العربیَّةِ.
کیوسک روزنامه فروشی کجاست؟ أَیْنَ کُشْکُ الجَرائِد؟
یک روزنامه یا مجلة هفتگی میخواهم. أُرِیدُ صَحیفةً یَوْمِیَّةً أو مجلةً أسبوعیّة.
قیمت این روزنامه یا مجله چند است؟ کَمْ سعْرُ هذِهِ الصَّحیفة أو المجلة؟
یک روزنامة (علمی، ادبی، سیاسی، اقتصادی) میخواهم.
أُرِیدُ صَحِیفَةً (عِلْمِیَّة، أَدَبِیَّةً، سیاسیَّة، اقتصادیّة).
یک مجلة (ورزشی، خانوادگی) میخواهم. أُرِیدُ مجلَّةً (ریاضیَّةً، أُسَریَّةً).
آیا مجله ویژة آموزش خیاطی و بافندگی دارید؟
هل تُوجدُ عندکم مجلَّةٌُ مُخْتَصَّةٌ بِتَعْلِیمِ الخِیاطَةِ و الحِیاکةِ؟
بله، این مجله ویژة آموزش خیاطی و بافندگی است.
نعم، هذِهِ المجلَّةُ مُخْتَصَّةٌ بِتَعْلِیمِ الخِیاطَةِ و الحِیاکةِ.
آیا روزنامه یا مجله ای دارید که مختص کامپیوتر و الکترونیک باشد؟
هل تُوجدُ عندکم صحیفةٌ أو مجلةٌ تَخْتصُّ بالکومبیوتر و الإلکترونیات؟
بله این مجلات مختص کامپیوتر و الکترونیک است.
نعم، هذه المجلات تَخْتصُّ بالکومبیوتر (بالکمبیوتر) و الإلکترونیات.
این مجله، هفتگی، ماهیانه، فصلی و یا سالیانه است؟
هذهِ المَجَلَّةُ أُسبوعیَّةٌ، أو شَهْرِیَّةٌ أو فَصْلِیَّةٌ أو سَنَوِیَّةٌ؟
آیا در این شهر نمایشگاه دائمی کتاب وجود دارد؟
هَلْ یُوجَدُ فی هذِهِ المَدِینَةِ مَعْرَضٌ دائمٌ لِلْکِتابِ؟
من دنبال کتاب نادری به نام... میگردم. أنا أَبْحَثُ عَنْ کتابٍ نادرٍ بِاسْمِ ...
آیا این کتاب تازه منتشر شده است؟ هَلْ هذا الکتابُ حَدیثُ الصُّدُورِ؟
من دنبال آثار نویسندگان و شاعران میگردم. أنا مُتَتَبِّعٌ لا´ثارِ الکُتَّابِ و الشُّعَراءِ.
در این خیابان نمایشگاهِ کتابِ مشهوری وجود دارد.
فی هذا الشَّارعِ معرضٌ شهیرٌ للکتابِ.
در کوچههای تنگش چاپخانههای مشهوری وجود دارد که از دیرباز باوجود فقرامکانات فنی، کتابهای ارزشمندی را به خوانندگان در کشورهای اسلامی هدیه کرده است.
فی أَزِقَّتِهِ الضَّیِّقَةِ تُوجَدُ مَطابعُ شَّهِیرةٌ، التی طالَما أَتْحَفَتِ القُرَّاءَ فی البُلْدانِ الاسلامیَّةِ، بِآلافٍ مِنَ المطبوعاتِ الأَنِیقَةِ، عَلَی الرَّغْمِ مِنْ فَقْرِ الأمکاناتِ الفَنِّیَّةِ.
در هر کوچهای صحافانی وجود دارند که قادرند کتابهای قدیمی را زیوری جدید بپوشانند.
فی کُلِّ أزقةٍ ثَمَّةَ مُجِلِّدونَ قادرونَ عَلَی اِلْباسِ الکُتبِ القدیمةِ حُلَّةً جدیدةً.
آنجا کتابهای کهنه (دست دوم) نیز وجود دارد؟
هل تُوجَدُ هُناکَ کُتُبٌ مُسْتَعْمَلَةٌ أیضاً؟
بله، آنجا فروشندگان، کتابهای کهنه را نیز میفروشند.
نَعَمْ، هُناکَ یَبِیعُ الباعَةُ الکُتُبَ المُسْتَعْمَلَةَ أیضاً.
علاوه بر آن تعداد زیادی از خطاطان، طراحان و فروشندگانِ کاغذ را خواهید دید.
فضلاً عَنْ ذلکَ سَتَرَی عَدَداً کثیراً مِنَ الخَطَّاطِینَ و المُصَمِّمِینَ و باعَة الوَرَق.
عجب ازدحامی! یالَلْعَجَبِ مِنْ هذا الاِزْدحامِ!
فروشندگان، پشت سرهم از هر نقطهای به این خیابان وارد میشوند. و روی پیادهروها وآسفالتش هزاران کتاب در مورد هر آنچه در زمینههای علم و ادب به فکر انسان میرسد، عرضه میکنند.
یَتَقاطَرُ الباعَةُ اِلَی هذا الشارعِ مِنْ کلِّ مکانٍ، فَیَعْرضُونَ علی أَرْصِفَتِهِ و أَسْفَلْتِهِ، آلافاً مِنَالکُتُبِ فی جمیعِ ما یَخْطُرُ عَلَی البالِ مِنْ مجالاتِ العلمِ و الاَدَبِ.
در این خیابان کثرت مشتریان، محققان و گردشگران را میبینی. در نتیجه ازدحام فراوان است به طوری که جایی برای قدم گذاشتن پیدا نمیکنید.
تَجِدُ فی هذا الشَّارع کثرةَ المُشْترینَ، و الباحثینَ، و المُتَفَرِّجینَ. فیَکْثُرُ الزِّحام حتَّی لاتَجِدُ مَکاناً لِمَوْضِعِ قدمٍ واحدةٍ.
این کتابها بیشترشان در ارتباط با حقوق، طب، کامپیوتر و مهندسی است.
هذِهِ الکُتُبُ أَکْثَرُها فی الأدبِ و القانون و الطِّبّ و الکُومبیوتِر و الهَنْدَسَة.
وقتی روز به نیمه میرسد و مؤذن از منارة مسجد برای نماز جمعه اذان میدهد همگی پراکنده میشوند.
عِنْدَما یَنْتَصِفُ النَّهارُ، و یؤذِّنُ المؤذِّنُ لصلاةِ الجمعةِ، مِنْ مئذنةِ الجامِعِ، یَنْفَضُّ (یَنْتَشِرُ) الجمیعُ.
موزه امروز باز است؟ هَلِ المُتْحَفُ مَفْتُوحٌ الیَوْمَ؟
چه وقت باز میشود؟ متی یُفْتَحُ؟
چه وقت تعطیل میشود؟ متی یُغْلَقُ (یُقْفَلُ)؟
باجة بلیط فروشی کجاست؟ أینَ شُبَّاکُ التَّذاکِر؟
آیا تخفیفی برای گردشگردان خارجی وجود دارد؟
هَلْ یُوجَدُ تَخْفِیضٌ لِلسُّوَّاحِ الاَجانِبِ؟
آیا میتوانم عکسبرداری (فیلمبرداری) کنم؟ هَلْ أَسْتَطیعُ أَنْ أُصَوِّرَ؟
خیر، عکسبرداری (فیلمبرداری) نکنید. لا ،لاتُصَوِّرْ.
این تابلو (پلاکارد) را بخوانید. اِقْرَأْ هذِهِ اللاَّفِتَةَ (اللَّوْحَةَ).
نوشته شده عکسبرداری ممنوع. کُتِب علیهاَ: ممنوع التَّصویر.
در این صورت چکار کنم؟ إِذَنْ ماذا أَفْعَلُ؟
این مکان باستانی است و همه کسانی که اولین بار اینجا میآیند ارزش آن را میدانند. پس طبیعی است که اجازة فیلمبرداری ندهند.
هذا المکانُ أَثَرِیٌّ، و کُلُّ الرُّوَّادِ یَعْرِفُونَ قیمتَهُ، فطبیعیٌ أَنْ لایَسْمَحُوا الإجازةَ لِلتَّصْوِیرِ.
وزارت فرهنگ و ارشاد این موزه را افتتاح کرده است و به راهنمایی بازدید کنندگان میپردازد.
لَقَدِ افْتَتَحَتْ وزارةُ الثَّقافَةِ و الاِرْشاد هذا المُتْحَفَ و تُسَلِّطُ الضَّوْءَ لِلزَّائرینَ (تُرْشِدُ الزَّائِرینَ).
سالنِ موزه دارای پنج دستگاه کامپیوتر است که مجهز به برنامههایی است که در آن تصاویری از اشیای باستانی کشف شده وجود دارد.
یَضُمُّ المُتْحَفُ قاعَةً فیها خَمْسَةُ أَجْهِزَةٍ لِلْکُومبیوترِ المُحَمَّلَة بِبَرامِجَ علیها صُوَرٌ مِنَ الاَشْیاءِ الاَثَرِیَّةِ المُکْتَشفَةِ.
در موزه، آرشیو کاملی از مطالبِ نگاشته شده در ارتباط با کاوشهای باستانشناسی درکشور وجود دارد.
فی المُتْحَفِ أَرْشِیفٌ کامِلٌ لِکُلِّ ماکُتِبَ حولَ التَّنْقِیبِ عنِ الا´ثارِ فی البلادِ.
همچنین موزه دارای سالن سینما برای نمایش فیلمهاست.
کما یَضُمُّ المُتْحَفُ قاعَةَ سینما لِعَرْضِ الأفْلامِ.
همچنین در موزه مدالها و نشانهایی وجود دارد که رهبران و پادشاهان عرب به رؤسای جمهور در زمان بازدیدشان از آن کشورها، هدیه دادهاند.
فی المُتْحَفِ أَیْضاً الاَوْسِمَةُ و النَّیاشین[3] التی أَهْداها قادَة و مُلُوکُ عَرَب اِلی رؤساءِ الجمهورِ أَثْناءَ زِیارَتِهِمْ لِتِلْکَ البُلْدان.
مهمترین مکانهای گردشگری این شهر کجاست؟
أَیْنَ أهمُّ المَعالِمِ السِّیاحِیَّةِ لِهذِهِ المَدِینَةِ؟
مکانهایگردشگری این شهر بسیار زیاد است. شما میتوانید یک راهنمای گردشگری را خریداری کنید.
المَعالِمُ السِّیاحِیَّةُ لِهذِهِ المَدِینَةِ کثیرة جدّاً بإمکانِکَ أَنْ تَشْتَرِی دلیلاً سِیاحیاً .
محل فروش نقشههای گردشگری کجاست؟ أینَ محلّ بیعِ الخَرائط السیاحیّة؟
آنجاست. إِنَّهُ هُناکَ.
راهنمای گردشگری این شهر را دارید؟ هَلْ عِنْدَکُمْ دلیلٌ سِیاحیٌّ لِهذِهِ المَدِینَةِ؟
نقشة این شهر را دارید؟ هَلْ عِنْدکَ خَریطةُ هذِهِ المَدِینَةِ؟
بله، ما نقشههای خوبی داریم. نَعَمْ، عِنْدَنا خَرائِطُ جَیِّدَة.
بسیار خوب، یکی را به من بدهید. حَسَناً أَعْطِنِی واحدةً.
مهمترین مکانهای مورد توجه کدامند؟ ما هِیَ الأماکِنُ المُثِیرةُ لِلاهتمامِ؟
ما نیاز به یک راهنمای گردشگری داریم. نحنُ بحاجةٍ اِلَی مُرشدٍ (دلیلٍ) سِیَاحِیٍّ.
زیرا میخواهیم در مرکز شهر همراه با او به گشت و گذار بپردازیم.
لاَنَّنا نُرِیدُ أَنْ نَتَجَوَّلَ فی مَرْکَزِ المَدِینَةِ بِرِفْقَتِهِ.
من فردی آشنا به امور گردشگری را میشناسم. او شما را راهنمایی خواهد کرد.
أَنا أَعْرِفُ خَبِیراً بِالسِّیاحَةِ فَهُو سَیُرْشِدُکُمْ.
از صمیم قلب از شما سپاسگزارم. أَشْکُرکَ مِنْ صَمیمِ قلبی.
وقت خوبی را برایتان آرزو میکنم. أَتَمَنَّی لَکَ وَقْتاً طَیِّباً.
پارک عمومی (پارک شهر) کجاست؟ أینَ الحَدِیقَةُ (المُتَنَزَّةُ، المُنْتَزَهُ) العامَّةُ؟
ما یک پارک عمومی در آخر همین خیابان داریم.
عندنا حَدِیقَةٌ (مُتَنَزَّهٌ، مُنْتَزَهٌ) عامَّةٌ فی آخر هذا الشَّارع.
مردم را میبینم که در حال گشت و گذار در این پارک هستند.
أری الناس وهم یتجولون فی هذه الحدیقة.
در این پارکِ عمومی انواع گلها مانند: گُل زنبق، شقایق، نرگس، یاسمن، میخک، گُلمیمونی، گُل سرخ، گُل عطری، گُل زرد، گُل بهار نارنج وجود دارد.
تُوجَدُ فی هذِهِ الحَدِیقَةِ العامَّةِ أَنْواعُ الزُّهُورِ کالزَّنْبَقِ و الشَّقائِقِ و النَّرْجِسِ و الیَاسمِین والقرنْفُل و فَمِ السَّمَک و الورد الاَحْمَر (الجُوریّ، الجُل) و وَرْد الرِّیاحِ و الوَرْد الاَصْفَر وزَهْر البُرْتُقال.
چیدن میوه و گل در این پارک ممنوع است.
قَطْفُ الفاکهةِ أو الزَّهْرِ (جَنْیُ الفاکهَةِ أو الزَّهْرِ) مَمْنُوعٌ فی هذه الحَدِیقة (المُتَنَزَّة، المُنْتَزَه).
باغِ مرکبات در این شهر وجود دارد؟
هَلْ تُوجَدُ حَدیقَةُ الحَمْضِیَّاتِ فی هذه المدینة؟
بله، ما تعدادی باغِ مرکبات در اطراف شهر داریم.
نعم، عندنا عدّة حَدائق الحَمْضِیَّاتِ فی ضَواحِی المدینةِ.
در این باغها انواع درختان مثمر مانند لیمو و پرتقال و غیر مثمر مانند بلوط، بیدمشک، شمشاد، سِدرِ لبنان وجود دارد.
تُوجَدُ فی هذِهِ الحَدائق (البساتین) أنواعُ الاشجار المثمرة کالَّیْمُون و البُرْتُقال و غیر مثمرة کَالبَلّوطِ (السِّنْدِیان)، الخِلاف، الصَّفْصَاف (البَقْس)، أَرْز لبنان (الشَّرْبِین).
*
دفتر فروش بلیط اتوبوس(ها) کجاست؟ أینَ مَکْتَبُ قَطْعِ تذَاکِرِ الباصاتِ؟
چه میخواهید؟ ماذا تُرید؟
میخواهم یک بلیط رزرو کنم. أُرِیدُ أَنْ أَحْجِزَ تَذْکِرَةً (أُرِیدُ حَجْزَ تَذْکِرَةٍ).
به باجه بلیط فروشی مراجعه کنید. راجِعْ اِلَی شُبَّاکِ التَّذاکِرِ.
ترمینال (اتوبوسها) کجاست؟
أینَ البُولْمان؟[4] أینَ مَحَطَّةُ (مَوْقِفُ) الباصاتِ (الحافِلاتِ)؟
بلیط اتوبوس درجه یک میخواهید یا درجه دو؟
تُریدُ تَذْکرةَ الحافِلَةِ (الباصِ، الاتوبیسِ) مِنْ درجةِ أُولَی أو درجة ثانیة؟
تنها مسافرت میکنید؟ تُسَافِرُ وَحْدَکَ؟
بله، تنها مسافرت میکنم. نَعَمْ، أُسَافِرُ وَحْدی.
خیر، با خانوادهام مسافرت میکنم. لا، أُسَافِرُ بِرِفْقَةِ أُسْرَتِی (أَهْلِی، عائِلَتِی).
تعداد شما چند نفر است؟ چهار نفر. کَمْ عَدَدُکُمْ؟ أَرْبَعَةُ أَشْخاصٍ.
بلیط یکسره (رفت) میخواهید یا بلیط دوسره (رفت و برگشت)؟
تُرِیدُ تَذْکِرَةَ ذهابٍ أو تَذْکِرَةَ ذهابٍ و إیابٍ؟
آیا کودکان زیر چهار سال نیاز به بلیط دارند؟
هل یَحْتاجُ الاَطْفالُ دُونَ الرَّابِعَةِ الی تَذَاکِر؟
این صندلی رزرو شده است؟ هذا الکُرْسِیُّ (المَقْعَدُ) مَحْجُوزٌ؟
آیا اتوبوسی ساعت چهار و نیم ایستگاه را ترک میکند؟
هل تُغادِرُ حافِلَةٌ (باصٌ) المَحَطَّةَ فی السَّاعةِ الرَّابِعةِ و النِّصفِ؟
خیر، هیچ اتوبوسی در این ساعت ایستگاه را ترک نمیکند.
لا، ما مِنْ بَاصٍ یُغادِرُ المَحَطَّةَ فی هذه السَّاعَةِ.
چرا صبحِ زود نیامدید تا به اتوبوس برسید؟
لماذا لَمْ تَأْتِ باکِراً (بُکْرَة) لِکَی تَصِلَ اِلَی الباصِ؟
دیشب دیر خوابیدم به همین سبب نتوانستم صبح زود بیایم.
نِمْتُ البارِحَةَ مُتَأَخِّراً فَلَمْ أَسْتَطِع المَجِیء باکِراً.
چه موقع به ... میرسیم؟ متی نَصِلُ اِلَی ...؟
لطفاً به من بگویید چه وقت باید پیاده شوم؟ مِنْ فَضْلِکَ قُلْ لی متی أَنْزِلُ؟
مقابل داروخانه پیاده میشوم. أَنْزِلُ أَمامَ الصَّیْدَلِیّةِ.
میخواهم یک تاکسی برای مدت دو روز کرایه کنم.
أُرِیدُ تَأْجِیرَ تَکسی لِمُدَّةِ یَوْمَیْنِ.
با راننده یا بدون راننده؟ با راننده مَعَ السَّائقِ أَوْ بِلا سَائِق؟ بِالسَّائقِ.
ما تاکسیهایی از جدیدترین مدلها داریم.
عِنْدَنا سیَّاراتُ تکسی مِنْ أَحْدَثِ المُودیلاتِ (الطِّراز).
اتومبیل بیمه دارد؟ هَلْ لِلسَّیَّارَةِ تأْمِینٌ؟
شماره پلاک اتومبیل چند است؟ ما هُوَ رَقَمُ (نِمْرَة) (عا، س) السَّیّارَةِ؟
اتومبیل را پر از بنزین کردهاید؟ هَلْ فَوَّلتَ (عَبَّیْتَ) (عا) السَّیَّارَةَ بِالبَِنْزِینِ؟
بله، امروز اتومبیل را پر کردهام. نَعَمْ، الیوم فَوَّلْتُ (عَبَّیْتُ) (عا) السَّیَّارَةَ.
پمپ بنزین کجاست؟ أینَ مَحَطَّةُ البَِنْزِینِ؟
پمپ بنزین نزدیک ماست. مَحَطَّةُ البنْزِینِ قَرِیبةٌ مِنَّا.
در اتومبیل لوازم یدکی دارید؟ هل عِنْدَکَ فی السَّیَّارَةِ قِطَع غیار؟
بله، در اتومبیل لوازم یدکی مانند: شمع، پروانه، ترموستات، دلکو، روغن ترمز، فیلترِ روغن و تیوب لاستیک دارم.
نَعَمْ، عِنْدی قِطَع غیار کَالشَّمْعَةِ و المِرْوَحَةِ و التِّرْمُوستاتِ و مُوَزِّعِ الکَهْرَبَاء و زَیْت الکابِحَةِ و مِصْفاة الزَّیتِ و الإطار الهَوَائِیّ.
لطفاً مرا به ساحل دریا ببرید.
مِنْ فَضْلِکَ أَوْصِلْنِی اِلَی ساحِلِ البَحْرِ (الکُورنِیش).
لطفاً آهسته برانید. مِنْ فَضْلِکَ خَفِّفِ السُّرْعَةَ (سُقْ بِهُدُوءٍ).
من از رانندگی با سرعت بدم میآید. أنا أَکْرَهُ سِیاقَةَ (قیادةَ) السَّیَّارةِ بِالسُّرْعَةِ.
میتوانی رانندگی کنی؟ هَلْ تَسْتَطِیعُ أَنْ تَقُودَ (تَسُوقَ) السیَّارةَ؟
خیر، رانندگی یاد نگرفتهام. ــ چرا؟ لا، لَمْ أَتَعَلَّم السِّیاقةَ (القِیادَةَ). ـ لماذا؟
فرصت نداشتم. لَمْ تَکُنْ لی الفُرصَةُ.
اینجا نگهدارید (توقف کنید). قِفْ هُنَا (وَقِّفْ) (وَگِّفْ)(عا).
رسیدیم. ها هو قَدْ وَصَلْنا.
کی به ایران میروید؟ متی تَذْهَبُ اِلَی ایران؟
پس فردا میروم. بَعْدَ غَدٍ أَذْهَبُ (أَرْحَلُ، أَرُوحُ، أَتَّجِهُ).
چرا اینجا کرایة تاکسی بسیار گران است؟ لماذا اُجْرَةُ التَّکسی ههنا غالِیةٌ جِدّاً؟
دلیل آن این است که ما بنزین را از خارج وارد میکنیم.
سَبَبُها هُو أَنَّنا نَسْتَوْرُدُ البَِنْزِینَ مِنَ الخارِجِ.
کرایة تاکسی در ایران خیلی ارزان است. أُجْرَةُ التَّکسی فی ایران رَخِیصٌ جِدّاً.
دلیل آن این است که شما بنزین را در داخل کشور تولید میکنید.
سَبَبُها هُو أَنَّکُمْ تُنْتِجُونَ البَِنْزِینَ داخلَ البلادِ.
کجا میروید؟ أینَ تَذْهَبُ؟
میدان محیی الدّین (میروم). اِلَی ساحَةِ مُحْیی الدِّین.
من عجله دارم، خواهش میکنم با سرعت، رانندگی کنید.
أَنا مُسْتَعْجِلٌ رَجاءً سُقِ السَّیَّارَةَ بِالسُّرعَةِ.
ببخشید، سرعت موجب تصادم (تصادف) اتومبیل میشود.
عَفْواً، السُّرْعَةُ تُسَبِّبُ اِصْطدامَ السَّیَّارَةِ.
پس در این صورت به آرامی رانندگی کنید. فَإِذَنْ سُقْ عَلَی مَهلٍ.
ماشین پنچر شد. اِنْثَقَبَتِ (بَنْشَرتِ) (عا) السَّیَّارَةُ.
بنابراین اتومبیل را در پارکینگ پارک کنید.
فإذَنْ أَوْقِف (صُفَّ) السَّیَّارةَ فی مَوْقِفِ السَّیَّاراتِ.
لاستیک زاپاس دارید؟ هَلْ عِنْدَکَ إِطارٌ (دُولاب)(س، ل) اِحْتِیاطِیّ؟
جَک (اتومبیل) دارید؟ بله. عِنْدَکَ مِرْفَاعُ؟ نَعَمْ.
پس چرخ اتومبیل را باز کنید. اِذَنْ اِفْتَحْ (فُکَّ)(بَطِّلْ) (ک)عَجَلةَ السَّیَّارةِ.
من الان چرخ اتومبیل را باز میکنم. أَنا الآنَ أَفْتَحُ (أَفُـکُّ) عَجَلةَ السَّیَّارةِ.
پدالِ ترمز را فشار بده.
اِضْغِطْ (دُوسْ)[5](عا) عَلَی الکَمَّاحِ (المِکْبَحِ، دَوّاسَةِ الکابِحِ، البِرِیک[6]).
پدالِ گاز را فشار نده. لاتُضْغِطْ عَلَی الحَسَّاسِ (البَِنْزِین) (عا).
سریع ترمز بگیر. فَرْمِلْ سَرِیعاً.
سویچ اتومبیل کجاست؟ أینَ مِفْتاحُ إِشْعَالِ السَّیارةِ؟
چراغ عقب اتومبیل را روشن کن. أَشْعِلْ (شَغِّلْ) المِصْباحَ الخَلفِیّ لِلسَّیّارةِ.
فردا چه میکنی؟ ما الذی سَتَفْعَلُهُ غَداً؟
با اتومبیل مسافرت میکنم. أُسافِرُ بِالسَّیّارةِ.
زمان مسافرت طولانی با اتومبیل گذشته و به جایش هواپیماهای سریع قرار گرفته است.
زَمَنُ السَّفرِ الطَّوِیلِ بالسَّیَّارةِ قَدِ انْتَهَی (وَلَّی) وحَلَّتْ مکانَها الطّائراتُ السَّرِیعَةُ.
سخن شما درست است ولی هزینههای سفر با هواپیما بسیار گران است و پیدا کردن بلیط هواپیما هم دشوار است.
کَلامُک حَقٌّ ولکن تَکالِیف السَّفَرِ بِالطَّائِرَةِ غالِیَة جِدّاً و الحُصُولُ عَلَی بِطاقَةِ (تَذْکِرَةِ) الطائِرةِ صَعْبٌ.
*
تاکسی! کرایه رفتن به خیابان ... چند است؟
تکسی! کَمْ أُجْرَةُ الذَّهابِ اِلَی شارعِ ...؟
آن مکان را بلدید؟ هَلْ تَعْرِفُ المکان؟
بله، نزدیک درمانگاه اطفال است . نَعَمْ، انَّهُ قربَ مُسْتَوْصَفِ الاَطفالِ.
خوب، چند میگیری؟ پانزده ریال. حَسَناً، کَمْ تَأْخُذُ؟ خَمْسَةَ عَشَرَ رِیالاً.
آیا این مبلغ زیاد نیست؟ أَلَیْسَ هذا کَثِیراً؟
خیر، این تعرفة رسمی است. لا إنَّها تَعْرِفَةٌ رسمیّةٌ.
ما الآن روی نقشه کجا هستیم؟ أینَ نحنُ الا´نَ عَلَی الخَرِیطةِ؟
این راه به کجا منتهی میشود؟ اِلَی أینَ یُؤَدِّی هذا الطَّرِیق؟
از کَی اینجا هستید؟ مُنْذُ متی و أنتَ هُنا؟
آیا این اولین دیدار شما از عربستان سعودی است؟
أَهذه أول زیارة لک للسعودیة؟
از کجا میآیید؟ مِنْ أینَ تَأْتِی؟
از ایران می آیم. أنا من ایران.
من کارمند دولت هستم و در پایتخت کار میکنم.
أنا مُوَظَّفُ الحکومةِ و أَعْمَلُ فی العاصمةِ.
آیا مسجدی نزدیک به اینجا وجود دارد؟
هَلْ یُوجَدُ جامِعٌ (مسجدٌ) قَرِیبٌ مِنْ هُنا؟
بله، مسجد بزرگی به نام ... نزدیک ما وجود دارد.
نَعَمْ، جامِعٌ کبیرٌ باسْمِ ... قریبٌ منَّا.
اگر گوش بدهید متوجه میشوید که مؤذن اذان میگوید.
اِن تَسْمَع، تَجِدْ أَنَّ المُؤَذِّنَ یُؤَذِّنُ.
من از دیدن اماکن دینی لذت میبرم. أنا أَسْتَمْتعُ بزیارتی للأماکن الدِّینِیَّةِ.
پیاده نمیشوید؟ ألا تَنزِلُ؟
در خیابان .....پیاده میشوم. أَنزِلُ فی شارع ...
هر طور میل توست. کما تَشَاءُ.
عجله کن ! باید پیش از اینکه حرارت خورشید زیادتر شود به بازدیدمان پایان دهیم.
هیا عَجِّلْ! یَجِبُ أَنْ نُنْهِیَ زیارتَنَا قبلَ أَنْ تَزْدادَ حَرارةُ الشَّمْسِ.
*
ایستگاه راهآهن کجاست؟ أَیْنَ مَحَطَّةُ القِطَاراتِ (مَحَطَّةُ السِّکَّةِ الحَدِیدِیَّةِ)؟
ایستگاه در انتهای همین خیابان است. تَقَعُ المَحَطَّةُ فی نِهایةِ هذا الشَّارِعِ.
دفتر فروش بلیط قطار(ها) کجاست؟ أینَ مَکْتَبُ قَطْعِ تذَاکِرِ القِطاراتِ؟
میخواهم یک بلیط رزرو کنم. أُرِیدُ أَنْ أَحْجِزَ تَذْکِرَةً (أُرِیدُ حَجْزَ تَذْکِرَةٍ).
به باجه (گیشه) بلیط فروشی مراجعه کنید. راجِعْ اِلَی شُبَّاکِ التَّذاکِر.
من چهار بلیط برای شهرِ ... میخواهم. أریدُ أربعَ تَذاکِر لِمَدِینةِ ...
بلیط یکسره (رفت) میخواهید یا بلیط دوسره (رفت و برگشت)؟
تُرِیدُ تذکرةَ ذَهاب أو تَذْکِرَة ذهاب و إیاب؟
بلیط درجه یک میخواهید یا دو یا سه؟
تُریدُ تَذْکرةً مِنَ الدَّرجةِ الأُولَی أو الثَّانیة أو الثَّالثة؟
آیا این قطار بدون توقف است؟ هَلْ هُذا القطار مُباشرٌ؟
بله، این قطار یکسره و سریع السیر است و دارای رستوران است.
نَعَمْ، هذا القطار مُبَاشرٌ و سریعٌ و فیهِ مَطْعَمٌ.
آن قطار برقی است؟ ذلکَ القِطارُ کَهْرَبَائیٌّ؟
بله، آن قطار برقی است. نَعَمْ، ذلکَ القِطارُ کَهْرَبَائیٌّ.
قطار از کدام سکو حرکت میکند؟ مِنْ أیِّ رَصیفٍ یَنْطَلِقُ القِطارُ؟
قطاری که از ... میآید چه وقت به اینجا میرسد؟
متی یَصِلُ القطارُ القادِمُ مِن ... الی هنا؟
قطار به آرامی حرکت میکند. القطارُ یَسِیرُ بَطِیئاً (الْهُوَیْنا).
قطار ایستگاهش را ترک کرد. غادَرَ القطارُ مَحَطَّتَهُ.
گمان میکنم جز من و تو کسی در این کوپه نباشد.
أَظُنُّ أنَّه لم یکن هناک أحدٌ سوی أنا و أنتَ فی هذه المقصورة.
پرده را با انگشتانت کنار بزن تا از شیشه پنجره به ایستگاه نگاه کنیم.
أََزِحِ السِّتارةَ بأصابعکَ لِنَطَلّعَ عبرَ زجاج النافذة اِلَی المحطة.
قطار از روستاها و ییلاقهایی عبور میکند که ساکنان پایتخت در هنگام گرمای شدید به آنجا میروند.
یَمُرُّ القطارُ بِعَدَدٍ مِنَ القُری و المَصایفِ التی یَؤُمُّها سُکَّانُ العاصِمَةِ حالَ حُلُولِ القَیْظِ.
کفشهایت را بیرون بیاور و چراغ را خاموش کن تا بخوابیم.
اِخْلَعْ حِذائکَ وأَطْفِیء الضَّوءَ لِنَنَامَ.
هنوز اول شب است. میخواهی چراغ را خاموش کنم؟
ما زال اللیل فی أوله أترید أن أطفیء المصباح؟
من در سفر عادت به خوابیدن ندارم. ولی به صورت منقطع میخوابم . البته خواب محسوب نمیشود.
لَسْتُ مُتَعَوِّداً عَلَی النَّوْمِ فی السَّفرِ. رُبَّما أَنامُ نَوْماً مُتَقَطِّعاً، لکنَّه لیسَ نَوْماً عَلَی کُلِّ حالٍ.
مثل اینکه قطار سرعتش را کم میکند. کأنَّ القطارَ یُخَفِّفُ مِنْ سُرعتِهِ.
ایستگاه (ترمینال) قطار(ها) کجاست؟ أَیْنَ مَحَطَّةُ (مَوْقِف) القطاراتِ؟
لطفاً به من بگویید این قطارها چه زمانی به سمت ... حرکت میکنند؟
مِنْ فَضْلِکَ قُلْ لِی متی تَسِیرُ هذِهِ القطارات اِلَی ...؟
این قطار در ساعت سه و دیگری در ساعت یازده به سمت تهران حرکت میکنند.
یَسِیرُ هذا القِطَارُ فی السَّاعَةِ الثَّالِثةِ والآخر فی الحادِیَةَ عَشْرَةَ الَی طَهْران.
لطفاً به من بگویید چه وقت باید پیاده شوم؟ مِنْ فَضْلِکَ قُلْ لِی متی أَنْزِلُ؟
دیر کردم در نتیجه قطار از دستم رفت. تَأَخَّرْتُ لِذَلکَ فَاتَنِی القطارُ.
مترو (قطار زیر زمینی) کجاست؟ أَیْنَ المترو، (قِطارُ الاَنْفاقِ)؟
سمت راست شما (سمت چپ شما) عَلَی یَمِینِکَ (عَلَی یَسارِکَ).
*
شغل شما چیست؟ ما هو شغلک، ما هی مهنتُک؟
من وکیل، پزشک، داروساز، مهندس، مجسه ساز، هنرپیشه، برقکار هستم.
أنا محامی (محامیة)، طبیب (طبیبة)، صَیدلیّ، صَیدلانیّ (صَیدلانیّة)، مُهَنْدِس، نَحَّات، فَنَّان (مُمَثِّل)، کَهْرَبائِیّ.
من زرگر ، راننده، بازاری، تاجر ، دلال، پارچه فروش، آهنگر، نقاش (ساختمان)، نقاش (تابلو)، لبنیات فروش، بافنده فرش، بافنده پارچه هستم.
أنا صائغ ، سائق، سُوقی، تاجر، سِمْسار، قَمَّاش (بَزاز)، حَدَّاد، صَبَّاغ، رَسَّام، لَبَّان، حائِک السَّجادة، نَسَّاجُ القماش.
من کفاش، نَجَّار، بنّا، خیاط، میوه فروش، آشپز، قناد، تعمیرکار دستگاههای صوتی هستم.
أنا حَذَّاء، بَنَّاء، خَیَّاط، فاکهانیّ (فاکِهیّ)، طَبَّاخ، حلوانی (بائع الحَلْوَی)، مُصَلِّحُ أجهزةٍ صوتیةٍ.
من مکانیک، کشاورز، رفتگر، مرغدار، دامدار، مسگر، پیمانکار هستم.
میکانیکیّ، فَلَّاح، کَنَّاس (زَبَّال)، مُرَبِّی الدَّواجِن، مُرَبِّی المواشی، نَحَّاس (صَفَّار)، مُقاوِل.
من دانشگاهی هستم: أنا جامعیّ (جامعیة).
من فارغ التحصیل انستیتو هنر هستم. أنا مُتَخَرِّج (متخرجة) مِنْ معهدِ الفنون.
من حسابدار یکی از شرکتها هستم. أنا مُحاسِب (مُحاسِبَة) فی إحدی الشرکات.
من بعد از شیفت کاریام به حسابداری اشتغال دارم زیرا تخصص تحصیلی من ریاضی است.
أنا أَعْمَلُ بعدَ دوامِی مُحاسِباً لأنَّ اختصاصی الدِّراسیّ هو الریاضیَّات.
ساعت موظف (شیفت کاری) رسمی کارمندان چند ساعت در روز است؟
کم هو ساعات الدوام الرسمیّ فی الیوم لدی الموظفین؟
ساعت موظف (شیفت کاری) رسمی کارمندان شش ساعت در روز است
الدوام الرسمیُّ لدی الموظفین ستُّ ساعات فی الیوم.
من بعد از شیفت کاری خود، اتومبیلها را تعمیر میکنم. زیرا تخصص من مکانیک اتومبیل است.
أنا بعد دوامی أُصَلِّحُ السیارت لأن اختصاصی هو میکانیک السیارات.
من لیسانس علوم طبیعی هستم: أنا حاصلٌ علی الإجازة فی العلوم الطبیعیة.
من کارمند یکی از ادارات دولتی هستم.
أنا مُوَظَّف (مُوَظَّفَة) فی إحدی دوائر الدولة.
من فرهنگی، (تحصیل کرده) هستم. أنا مُثَقّف (مثقفة).
من مدرس زبان عربی هستم. أنا مُدَرِّسَُ (مُدَرِّسَةُ) اللغة العربیة.
من تدریس خصوصی انگلیسی میکنم.
أُعْطِی الدُّرُوسَ الخصوصیَّةَ فی اللغة الإِنْکِلِیزیَّة (الإِنْجِلیزیَّة).
من سال چهارم زبان انگلیسی در دانشگاه .... میخوانم.
أنا أَدْرُسُ اللغةَ الإِنْکِلِیزیَّةَ (الإِنْجِلیزیَّةَ) السنة الرابعة فی جامعة ....
من دانشجو هستم. أنا طالب (طالبة).
من لیسانس تاریخ از دانشگاه .... دارم. لی إجازة فی التاریخ من جامعة ...
من گواهینامه آموزش ابتدایی دارم. لی شَهادةٌ فی التعلیم الابتدائیّ.
من فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته .... از دانشگاه .... و دکترا در رشته ... هستم.
أنا مُتَخَرِّجُ الماجِسْتِیرِ فَرْع ... مِنْ جامعةِ ...و الدّکْتُوراه فَرْع ...
*