ترکیب وصفی نسبت دادن یک اسم به اسم دیگر است که درآن ، اسم دوم به تنهایی وجود خارجی ندارد .
در این ترکیب ، به اسم اول « موصوف » و به اسم دوم « صفت » گفته می شود .
مثال : الوردةُ الجمیلةُ = ترکیب وصفی
الوردة = موصوف ، الجمیلة = صفت
نکته : به صفت « نعت » و به موصوف « منعوت » هم گفته می شود .
پس صفت اسمی است که بعد از موصوف خود میآید و آن را توصیف می نماید و دارای دو قسم می باشد :
1) صفت مفرد : صفتی است که فقط یک کلمه است .
مثال :
الطفلُ الصغیرُ ، شجرةٍ باسقةٍ
نکته : هر گاه صفت مفرد باشد در چهار مورد با موصوف خود مطابقت می کند .
1- عدد ( مفرد ، مثنی ، جمع )
2- جنس ( مذکر یا مونث )
3- شناسایی ( معرفه یا نکره )
اعراب ( رفع ، نصب ، جرّ )
1- عدد
الرَّجُلُ المؤمنُ الفلّاحانِ النشیطانِ الجنودُ الأقویاء
مفرد مفرد مثنّی مثنی جمع جمع
2- جنس:
التلمیذُ الصغیرُ التلمیذةُ الصغیرةُ
مذکر مذکر مؤنّث مؤنّث
3- معرفه و نکِره:
الشجرةُ الباسقةُ شجرةٌ باسقةٌ
معرفه معرفه نکره نکره
4- اعراب:
السفینةُ الصغیرةُ فـﻰ البحر.
مبتدا مرفوع صفت تابع موصوف خودش
شاهَدْنا سفینـــةً صغیــــرةً.
مفعول به منصوب صفت تابع موصوف خودش
تبصره : برای جمع های غیر انسان ، از صفت های مفرد مونث ، استفاده می شود .
مثال :
الکتبُ النافعةُ – أسماءً حسنةً – أشجارٍ باسقةٍ
2) جمله وصفیه ( صفت جمله ) : جمله ای است که پس از یک اسم نکره می آید و آن را ، توصیف می کند.
مثال :
رأیتُ رجلاً ذهبَ إلی المسجدِ
جمله وصفیه ( یعنی صفت برای اسم نکره « رجلاً » )
نکته : در ترجمه ی جمله های وصفی از حرف ربط «که» استفاده می شود :
مردی را دیدم که به مسجد رفت .
نکته : جمله وصفیه ، در اعراب مطابق موصوف خود است اما اعراب آن محلی است .
مثال :
قرأتُ کتاباً أخذتُهُ مِن صدیقی .
جمله وصفیه و منصوب محلاً