به ادامه ی مطلب بروید
درس چهارم و پنجم : جامد و مشتق
تعریف : مشتق : در لغت به معناﻯ گرفته شده و اشتقاق یافته است .
در اصطلاح مشتقات ، اسمهایـﯽ هستند که از کلمات دیگر گرفته شده و غالباً داراﻯ معناﻯ وصفـﯽ اند.
مشتقات 8 نوعند :
1. اسم فاعل
2. اسم مفعول
3. اسم مکان
4. اسم زمان
5. صفة مشبهة
6. اسم مبالغة
7. اسم تفضیل
8. اسم آلت
جامد : اسمهایـﯽ که در این تقسیم بندﻯ قرار نگیرند ، جامدند .
جامد ها 2 نوعند :
1. مصدرﻯ
2. غیر مصدرﻯ
توجه :
1. راه تشخیص : ملاک براﻯ تشخیص مشتق و جامد ، مشتقات هستند . زیرا مشخص ترند . در صورتـﯽ که کلمه ﻯ مورد نظر ما جزء مشتقات نبود ، آن را جامد محسوب مـﯽ کنیم .
2. جامد و مشتق بودن ، همچنین مذکر و مؤنث بودن جمعهاﻯ مکسر بستگی به مفرد آنها دارد . مثلاً کلمه اﻯ مانند أولیاء در تجزیه ، مذکر و مشتق ( صفة مشبهة ) است . زیرا مفرد آن « وَلـیّ » است .
مجرد : بر وزن فاعـِـل ( کاتب )
1. اسم فاعل
مزید ( غیر ثلاثـﯽ مجرد ) : از مضارع فعل
1 : حذف حرف مضارع
2: جایگزینـﯽ مـُ
3: کسره دادن به عین الفعل
( مُـحـسِـن ) ( نیکـﯽ کننده )
مجرد : بر وزن مَـفعول ( مکتوب )
2. اسم مفعول
مزید ( غیر ثلاثـﯽ مجرد ) : از مضارع فعل
1 : حذف حرف مضارع
2 : جایگزینـﯽ مـُ
3 : فتحه دادن به عین الفعل
مـشـتـقـات ( مُـحـسَـن ) ( کسـﯽ که به او نیکـﯽ شده )
مَـفـْعَـل ( مَـکْـتَــَب ، مَطـلـَع )
مجرد : بر وزن
3 و 4 . اسم مکان و زمان مَـفـْعـِـل ( مَـجلـِـس ، مَـغـر ِب )
مزید ( غیر ثلاثـﯽ مجرد ) :
مانند اسم مفعول مزید ساخته مـﯽ شود .
( مُـنـْحـَـرَ ف )
1 . فـَعـیل ( شریف = با شرف )
2. فـَعـِـل ( کـَسـِـل = تنبل )
3. فـَعْـل ( صَـعْـب = سخت )
5 . صفة مشبهة 4. فـَعْلان ( عَـطـْـشان = تشنه )
.. ..
.. ..
.. ..
1. فَـعّـا ل ( جَبّـا ر= بسیار زور گو یا بسیار جبران کننده )
6 . اسم مبالغة 2. فَــعّـا لة ( عَـلـّا مة = بسیار دانا )
3. فـَعول ( صَـبور = بسیار صبر کننده )
براﻯ مذکر : أ فـْعَـل ( أکـبَـر = بزرگ تر )
7 . اسم تفضیل
براﻯ مؤنث : فـُـعْـلـﯽ ( کُـبرﻯ = بزرگ تر )
1 . مِـفـْعا ل ( مـِـصباح = چراغ )
8 . اسم آلت 2. مـِـفـْعَـل ( مـِـقـْـبَـض = دستگیره )
3. مـِـفـْعَـلـَة ( مـِـسْـطـَرة = خط کش )
توجه :
چند نکته ﻯ بسیار مهم :
1 . بدلیل اینکه مشتقات ، اسم هستند ، حرکت حرف آخر آنها بستگـﯽ به جمله دارد .
2 . باید توجه داشت که اسم فاعل با فاعل و اسم مفعول با مفعول متفاوت است . اسم فاعل آن است که خودش ساخت اسم فاعل را داشته باشد ، نه اینکه در جمله فاعل باشد . مخالف آن : اگر کلمه اﻯ در جمله فاعل بود ، نه این است که
حتماً ساخت اسم فاعل را داشته باشد . همینطور است در مورد اسم مفعول و مفعول .
مثال : جاء علیٌ . علـﯽ در اینجا فاعل است ، اما اسم فاعل نیست . زیرا ساخت اسم فاعل را ندارد .
رأیتُ المُحْـسـِـنَ . محسن در اینجا مفعول است ، درحالیکه ساخت اسم فاعل را دارد .
3 . باید افزود که صفة مشبهة و اسم مبالغة اوزان بسیارﻯ دارند که مربوط به بحث ما نمـﯽ شود . اما نکته ﻯ مهم این است که صفة مشبهة وزنـﯽ دارد که متأ سفانه به آن عنایتـﯽ نمـﯽ شـود و آن وزن « فاعـِـل » است . مانند: صابر،عاقل.
* * باید توجه کنیم هر کلمه اﻯ که بر وزن فاعـِل باشد ، اسم فاعل نیست . اگر کننده ﻯ کار با شد ، آن را اسم فاعل
محسوب مـﯽ کنیم و اگر صفتـﯽ را برساند ، صفة مشبهة .
4 . حرف « ة » در وزن فـَعّالة ، علامت تأنیث نیست ، بلکه نشانه ﻯ مبالغه ﻯ بیشتر است . مثلاً وقتـﯽ مـﯽ گوییم : عَلـّا مَة ، یعنـﯽ بسیار بسیار دانا . در واقع دو وزن فـَعّال و فـَعّالة در مذکر و مؤنث ، یکسان است .
5 . وزن « فـَعّـال » ، گاهـﯽ بر شغل نیز اطلاق مـﯽ شود که در این صورت در ترجمه ﻯ اینگونه کلمات ، از کلمهﻯ
« بسیار » استفاده نمـﯽ کنیم . البته اصل اینکه این کلمات را اسم مبالغه محسوب کرده اند ، نه مشتقات دیگر ، همین است که صاحبانش زیاد با آنها سر و کار دارند . مانند : جَلــّا د ، مَـشـّـاط ( آرایش گر ) ، فـَـلـّـاح و ...
6. ممکن است بعضـﯽ کلمات ، وزن مشتق را داشته باشند اما در واقع جامد باشند . مثل « طریق » که بر وزن فـَعیل
است اما چون صفتی را نمـﯽ رساند ، نمـﯽ توان آن را صفة مشبهة به حساب آورد . « طریق » ، جامد است . پس باید به مفهوم کلمات نیز دقت کنیم .
7. براﻯ تعیین جامد یا مشتق بودن ( همچنین مذکر یا مؤنث بودن ) اسمـﯽ که جمع مکسر است ، به مفرد آن نگاه
مـﯽ کنیم . مانند : تـُـجّـار ، که چون مفرد آن تاجر است ، اسم فاعل مـﯽ باشد و مانند کلمه ﻯ أولیاء ( مفرد آن ولیّ ) که صفة مشبهة است .
8 . صفة مشبهة وزنـﯽ براﻯ رنگ دارد که مذکر آن بر وزن « أفـْعَـل » و مؤنث آن بر وزن « فـَعْلاء » مـﯽ باشد .
مانند :
مذکر | مؤنث |
أبیض | بیضاء |
أسود | سوداء |
أصفر | صفراء |
أحمر | حمراء |
أخضر | خضراء |
أزرق | زرقاء |
1 . مصدرﻯ ( ذَها ب = رَفتن ، کـِـتابة = نوشتن ، إحسان = نیکـﯽ کردن ، تَـَواضُـع = فروتنـﯽ کردن ،
استرحام = طلب رحمت کردن و ... )
جامد
2 . غیر مصدرﻯ ( قلم ، دفتر ، جـِـدار و ... )
توجه :
اگر کلمه اﻯ مشتق نباشد ، مسلماً جامد است . از بین جامدها اگر مصدر باشد ( چه مجرد و چه غیر مجرد ) ، جامد مصدرﻯ و در صورتـﯽ که مصدر هم نباشد ، جامد غیر مصدرﻯ محسوب مـﯽ شود .
تمرین مشتقات :
عین المشتقات و أنواعها :
الف) « فـَضَّلَ اللهُ المُجاهِـدینَ علـﯽ القاعِـدینَ دَرَجَة ً . »
ب) کلامُ الرَّجُـلِ مِعْـیارُ عَـقله .
ج) « إنّ اللهَ لا یُحِـبُّ المُسْرفینَ . »
د) أکرِمْ ضَیـْفکَ وَ إنْ کانَ حَقیراً وَ قـُمْ عَنْ مَجْـلسِـکَ لأبیکَ وَ مُعَـلـّمکَ وَ لـَوْ کُـنتَ أمیراً .
هـ) الفقرُ أشَـدُّ مِـنَ القتل ِ .
و) العقلُ دلیلُ المُؤمن ِ .
ز) مَنْ یَطلب الدنیا لا یَـنصَحُکَ وَ مَنْ یَطلب الآخرة َ لا یَصْحَـبُـکَ .
ح) « إنک أنتَ عَلـّامُ الغُیوبِ . »
ط) هذا الکتابُ مُمَـزَّقُ الأوراق ِ .